جدول جو
جدول جو

معنی فتوکپی

فتوکپی((فُ تُ کُ))
عمل عکس برداری از سندی با دستگاهی مخصوص، دستگاهی که توسط آن ازاسناد عکس می گیرند، تصویری که به وسیله آن دستگاه به دست می آید
تصویری از فتوکپی
تصویر فتوکپی
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با فتوکپی

فتوکپی

فتوکپی
تصویری که به وسیلۀ دستگاه مخصوص از متن یا نقشی تهیه می شود، دستگاهی که به این روش از نوشته ها عکس می گیرد، کنایه از کاملاً شبیه
فتوکپی
فرهنگ فارسی عمید

فوتوکپی

فوتوکپی
عکس برداشتن از روی اسناد و نوشته ها با دستگاه بخصوص
فوتوکپی
فرهنگ لغت هوشیار

اتوکشی

اتوکشی
عمل اتوکش.
- خمرۀ اتوکشی، نیم خمی که درون آن آتش می نهادند و جامه رابرای هموار کردن یا چین دادن بدان می کشیدند.
- مثل خمرۀ اتوکشی، سری بزرگ و بدشکل، تنور گچ پز و نان پز. کورۀ آهک پزان، آتشدان آهنین، الأتون...یستعار لما یطبخ فیه الاَّجر و یقال له بالفارسیه خمدان و تونق و اشوزن. (المغرب مطرزی). ج، اُتن، اتاتین. اتونی بمعنی گلخن تاب منسوب بدانست. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

متوکلی

متوکلی
نسبت است متوکل را و منسوب است به متوکل علی اﷲ جعفر بن محمد. (الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا

فتوحی

فتوحی
جامه ای که بر سینه پوشند، و به عربی آن را صُدَیر گویند. (آنندراج از نفائس اللغات)
لغت نامه دهخدا