جدول جو
جدول جو

معنی فروفرستادن - جستجوی لغت در جدول جو

فروفرستادن(دِ مِ کَ دَ)
انزال. (تاج المصادر بیهقی). نازل کردن. انزال. تنزیل. (یادداشتهای مؤلف) : بحق قرآن عظیم و آنکه آن را فروفرستاد. (تاریخ بیهقی). باری تعالی باران رحمت فروفرستاد. (ترجمه تاریخ یمینی)
لغت نامه دهخدا
فروفرستادن
انزال، تنزیل، نازل کردن
تصویری از فروفرستادن
تصویر فروفرستادن
فرهنگ لغت هوشیار
فروفرستادن
نزول
تصویری از فروفرستادن
تصویر فروفرستادن
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرو فرستادن
تصویر فرو فرستادن
پایین فرستادن، به پایین فرستادن
فرهنگ فارسی عمید
(بِ رِ تَ / تِ)
منزل. (منتهی الارب). نازل شده
لغت نامه دهخدا
(دُ خوا / خا تَ)
فرواستادن. رجوع به فرواستادن شود، آرام یافتن. ساکن شدن. (یادداشت بخط مؤلف) ، فروایستادن از کاری، توقف از آن. (یادداشت بخط مؤلف). خودداری کردن: بوسهل از فساد فرونخواهد ایستاد. (تاریخ بیهقی).
چو گردون به بیداد برخاست با من
تو نیز از عنایت فروایستادی.
انوری
لغت نامه دهخدا
(دَ تَ / تِ دَ دَ)
ایستادن. پایداری کردن. ماندن:
هرکه اومعدن کریمی جست
به در کاخ او فرواستاد.
فرخی
لغت نامه دهخدا
(دَ کَ دَ)
بپایین افتادن. افتادن:
چو عاشق دید کآن معشوق چالاک
فروخواهد فتاد از باد بر خاک.
نظامی
لغت نامه دهخدا
پایین فرستادن، نازل کردن انزال: و ما انزل من قبلک و هرچه فرو فرستاده آمد پیش از تو از سخن و کتب و صحف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرو فرستادن
تصویر فرو فرستادن
((فُ فِ رِ دَ))
به پایین فرستادن، نازل کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرو فرستادن
تصویر فرو فرستادن
نازل کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرو فرستاده
تصویر فرو فرستاده
نازل
فرهنگ واژه فارسی سره