انزال. (تاج المصادر بیهقی). نازل کردن. انزال. تنزیل. (یادداشتهای مؤلف) : بحق قرآن عظیم و آنکه آن را فروفرستاد. (تاریخ بیهقی). باری تعالی باران رحمت فروفرستاد. (ترجمه تاریخ یمینی)
انزال. (تاج المصادر بیهقی). نازل کردن. انزال. تنزیل. (یادداشتهای مؤلف) : بحق قرآن عظیم و آنکه آن را فروفرستاد. (تاریخ بیهقی). باری تعالی باران رحمت فروفرستاد. (ترجمه تاریخ یمینی)
فرواستادن. رجوع به فرواستادن شود، آرام یافتن. ساکن شدن. (یادداشت بخط مؤلف) ، فروایستادن از کاری، توقف از آن. (یادداشت بخط مؤلف). خودداری کردن: بوسهل از فساد فرونخواهد ایستاد. (تاریخ بیهقی). چو گردون به بیداد برخاست با من تو نیز از عنایت فروایستادی. انوری
فرواستادن. رجوع به فرواستادن شود، آرام یافتن. ساکن شدن. (یادداشت بخط مؤلف) ، فروایستادن از کاری، توقف از آن. (یادداشت بخط مؤلف). خودداری کردن: بوسهل از فساد فرونخواهد ایستاد. (تاریخ بیهقی). چو گردون به بیداد برخاست با من تو نیز از عنایت فروایستادی. انوری