- فروختار
- فروشنده، آنکه چیزی را می فروشد
معنی فروختار - جستجوی لغت در جدول جو
- فروختار
- فرو شنده بایع خریدار
- فروختار ((فُ))
- فرختار، فروشنده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فروشنده، آنکه چیزی را می فروشد
فروشنده: هرگز نبود خلق فرختار چو تو حور مانا که ترا رضوان بوده است پرستار
آموختکار، معتاد، خوگرفته
فریفتکار، فریبنده، مکار، حیله گر
کسی که در انجام کاری کوتاهی و اهمال می کند
فروگذار کردن: کنایه از مضایقه کردن، کوتاهی کردن
فروگذار کردن: کنایه از مضایقه کردن، کوتاهی کردن
افروختگی
فریبنده
فرمول
وفا کننده به عهد
مقابل خریدن، واگذار کردن چیزی به کسی در ازای دریافت پول،
کنایه از نشان دادن حالتی به خصوص کبر و خودپسندی،برای مثال من از آن گذشتم ای یار که بشنوم نصیحت / برو ای فقیه و با ما مفروش پارسایی (سعدی۲ - ۶۰۹)
کنایه از از دست دادن صفات اخلاقی به شیوه ای ناروا در برابر چیزی بی ارزش مثلاً آبروی خود را فروخت،
کنایه از خیانت کردن مثلاً یاران هم بند خود را فروخت،
کنایه از معاوضه کردن،برای مثال دو گیتی به رستم نخواهم فروخت / کسی چشم دین را به سوزن ندوخت (فردوسی - ۵/۳۳۸)
چیزی را در معرض فروش گذاشتن، نشان دادن، عرضه کردن
کنایه از نشان دادن حالتی به خصوص کبر و خودپسندی،
کنایه از از دست دادن صفات اخلاقی به شیوه ای ناروا در برابر چیزی بی ارزش مثلاً آبروی خود را فروخت،
کنایه از خیانت کردن مثلاً یاران هم بند خود را فروخت،
کنایه از معاوضه کردن،
چیزی را در معرض فروش گذاشتن، نشان دادن، عرضه کردن
روشن کردن، روشن شدن، تند شدن آتش، خشمگین شدن، افروختن
به فروش رسیده
روشن کردن، روشن شدن، درخشان شدن، روشن کردن آتش یا چراغ و امثال آن، افروزان، افروزیدن، فروزیدن، افروزاندن، افروختن
vender
продавать
verkaufen
sprzedawać
продавати
vender
vendre
vendere
verkopen
बेचना
menjual