جدول جو
جدول جو

معنی فرهست - جستجوی لغت در جدول جو

فرهست
بسیار زیاد، جادویی سحر: نیست را هست کند تنبل اوی هست را نیست کند فرهستش
فرهنگ لغت هوشیار
فرهست
((فَ هَ))
بسیار، زیاد، سحر، جادو
تصویری از فرهست
تصویر فرهست
فرهنگ فارسی معین
فرهست
سحر، جادو، برای مثال نیست را هست کند تنبل اوی / هست را نیست کند فرهستش (ابونصر مرغزی - شاعران بی دیوان - ۲۷۱)
تصویری از فرهست
تصویر فرهست
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فهرست
تصویر فهرست
پهرست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فراست
تصویر فراست
(پسرانه)
زیرکی، هوشیاری، درک و فهم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فهرست
تصویر فهرست
لیست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فهرست
تصویر فهرست
بخشی در اول یا انتهای کتاب، مجله و مانند آنکه به طور اجمالی عناوین، موضوعات و مطالب را شرح می دهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فراست
تصویر فراست
سواری کردن، ماهر بودن در سواری و شناختن اسب، سوارکاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فراست
تصویر فراست
دریافتن و ادراک باطن چیزی از نظر کردن به ظاهر آن، هوشیاری، تیزهوشی، زیرکی، قیافه شناسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فراست
تصویر فراست
فهم و ادراک و زیرکی و دانائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فهرست
تصویر فهرست
صورت اسامی چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراست
تصویر فراست
((فَ سَ))
سواری کردن، مهارت داشتن در اسب شناسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فراست
تصویر فراست
((فِ سَ))
ادراک و دریافتن باطن چیزی با دیدن ظاهر آن، ادراک، دریافت، زیرکی، هوشیاری
فرهنگ فارسی معین
((فِ رِ))
راهنمای کتاب که در آن فصل ها و موضوعات کتاب و صفحات مربوط به آنها در آن نوشته است، صورت اسامی چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرغست
تصویر فرغست
برغست، گیاهی بیابانی و خودرو مانند اسفناج با برگ های درشت و گل های ریز سفید یا سرخ رنگ که مصرف خوراکی دارد و خام و پختۀ آن خورده می شود
پژند، هنجمک، هجند، مجّه، مچّه، بلغس، بلغست، یبست، ورغست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرهت
تصویر فرهت
(دخترانه)
فراهت صورت دیگری از فراهت
فرهنگ نامهای ایرانی