معنی فرهست فرهست سحر، جادو، برای مثال نیست را هست کند تنبل اوی / هست را نیست کند فرهستش (ابونصر مرغزی - شاعران بی دیوان - ۲۷۱) سِحر، جادو، برای مِثال نیست را هست کند تُنبُل اوی / هست را نیست کند فرهستش (ابونصر مرغزی - شاعران بی دیوان - ۲۷۱) تصویر فرهست فرهنگ فارسی عمید