جدول جو
جدول جو

معنی فرنگ - جستجوی لغت در جدول جو

فرنگ
از مردم فرنگ، ساخته شده یا نشئت گرفته از کشورهای اروپایی، تهیه شده به سبک اروپایی
تصویری از فرنگ
تصویر فرنگ
فرهنگ فارسی عمید
فرنگ
به جای فرنگی بکار رود، جمع فرنگان. بازیچه ایست برای کودکان و آن چوبکی است پهن و مدور که پایین آن را تیز سازند و بالای آن را - یعنی بلندی آن را - آن قدرکنند که به دو انگشت گرفته توان گردانید
فرهنگ لغت هوشیار
فرنگ
((فَ رَ))
نام عمومی هر یک از کشورهای اروپا و گاهی آمریکا، کشور فرانسه که مسکن قوم فرانک (قبیله ای از نژاد ژرمن) است
تصویری از فرنگ
تصویر فرنگ
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرنگی
تصویر فرنگی
از مردم فرنگ، اروپایی، تهیه شده یا نشئت گرفته از اروپا مثلاً نخودفرنگی، گوجه فرنگی، رایج در اروپا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرنگی
تصویر فرنگی
اروپایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرنگی
تصویر فرنگی
منسوب به فرنگ، اروپایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آفرنگ
تصویر آفرنگ
حشمت، زیبائی، اورنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افرنگ
تصویر افرنگ
تخت پادشاهی، فر و شکوه، زیب و زیبایی، برای مثال فر و افرنگ به تو گیرد دین / منبر از خطبۀ تو آراید (دقیقی - ۹۸)
اروپا، فرنگستان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شفرنگ
تصویر شفرنگ
شلیل، درختی از تیرۀ گل سرخیان با میوه ای لطیف و شیرین و شبیه زردآلو به رنگ سرخ و زرد، تالانک، شلیر، شفترنگ، مالانک، رنگینان، شکیر، تالانه، رنگینا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افرنگ
تصویر افرنگ
((اَ رَ))
تخت پادشاهی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افرنگ
تصویر افرنگ
فرنگستان، اروپا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افرنگ
تصویر افرنگ
فر و شکوه، زیبایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آفرنگ
تصویر آفرنگ
((رَ))
حشمت، اورنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درنگ
تصویر درنگ
مکث، صبر، توقف، تامل، تاخیر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از درنگ
تصویر درنگ
تاخیر، دیرکرد، مقابل شتاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرهنگ
تصویر فرهنگ
(دخترانه و پسرانه)
شکوه، ادب، تربیت، علم، دانش، عقل، نام مادر کیکاووس پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ترنگ
تصویر ترنگ
ترنج
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرهنگ
تصویر فرهنگ
ادبیات، ادب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرنه
تصویر فرنه
لعنت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آرنگ
تصویر آرنگ
مرفق، آرنج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرنگ
تصویر زرنگ
چالاک، زیرک، باهوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرنگ
تصویر جرنگ
صدای زنگ و طاس و امثال آن، آواز زدن شمشیر و تیغ و خنجر و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
آوازی که از برخورد پیاپی شمشیر و گرز و مانند آنها بر آید، صدای زه کمان، آواز درای و زنگ، صدایی که در کوه و گنبد پیچد، آواز شکستن بلور و مانند آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترنگ
تصویر ترنگ
صدای زه کمان هنگام تیر انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی آبدزدک کاپیش (گویش گیلکی) تلمبه کوچک شیشه یی که به وسیله آن دارویی مایع را در زیر پوست و داخل بدن تزریق کنند آبدزدک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرنگ
تصویر شرنگ
زهر سم، هر چیز تلخ، حنظل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرنگ
تصویر زرنگ
زیرک، باهوش، چست و چالاک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زرنگ
تصویر زرنگ
گلۀ اسب، گروه اسبان، کراع، فسیله، نسیله
درختی کوهی با چوبی سخت و محکم که از آن تیر و نیزه و مانند آن می ساختند، گز، برای مثال چنان بگریم اگر دوست بار من ندهد / که خاره خون شود اندر شخ و زرنگ زگال (منجیک - شاعران بی دیوان - ۲۳۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرنگ
تصویر پرنگ
برنج، آلیاژی زرد رنگ و مرکب از مس و روی که برای ساختن سماور یا کفۀ ترازو و سینی به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترنگ
تصویر ترنگ
صدای زه کمان هنگام تیر انداختن، برای مثال ترنگ تیر و چاکاچاک شمشیر / دریده مغز پیل و زهرۀ شیر (نظامی۲ - ۱۸۸)، صدای خوردن گرز و شمشیر به سپر و مانند آن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آرنگ
تصویر آرنگ
رنگ، لون، گونه، روش، همانا، گویی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برنگ
تصویر برنگ
زنگ، کوبۀ در خانه، کلید، بزنگ، بژنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرهنگ
تصویر فرهنگ
علم، دانش، ادب، معرفت، تعلیم و تربیت، آثار علمی و ادبی یک قوم یا ملت، کتابی که شامل لغات یک زبان و شرح آن ها باشد، لغت نامه
فرهنگ عامه: مجموع عقاید، افسانه ها و ترانه های محلی یک قوم یا سرزمین، فرهنگ عوام
فرهنگ عامیانه: مجموع عقاید، افسانه ها و ترانه های محلی یک قوم یا سرزمین، فرهنگ عوام
فرهنگ عوام: مجموع عقاید، افسانه ها و ترانه های محلی یک قوم یا سرزمین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کرنگ
تصویر کرنگ
کرند، اسبی که رنگ آن میان زرد و بور باشد، کرن، کورنگ، کران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرنگ
تصویر پرنگ
جوهر شمشیر، برق شمشیر، تیغ جوهردار، برق و جلا
فرهنگ فارسی عمید