جدول جو
جدول جو

معنی فرموش - جستجوی لغت در جدول جو

فرموش
فراموش، آنچه از خاطر شخص محو شده، از یاد رفته، دچار فراموشی
تصویری از فرموش
تصویر فرموش
فرهنگ فارسی عمید
فرموش(فَ)
به معنی فراموش است که از یاد رفتن و در خاطر نماندن باشد. (برهان) :
بخور کاین جام شیرین نوش بادت
بجز شیرین همه فرموش بادت.
نظامی.
ترکیب ها:
- فرموش شدن. فرموش کار. فرموش کردن. فرموشی. فرموشیدن. رجوع به هر یک از این مدخل ها شود
لغت نامه دهخدا
فرموش
از یاد رفتن از خاطر محو شدن، از یاد رفته از خاطر محو شده: مبادت فراموش گفتار من
فرهنگ لغت هوشیار
فرموش((فَ))
فراموش، از یاد رفته، از خاطر محو شده، فرامش، فرامشت، فراموش
تصویری از فرموش
تصویر فرموش
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرهوش
تصویر فرهوش
(پسرانه)
دارای هوش و ذکاوت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فریوش
تصویر فریوش
(دخترانه)
زنگ، همان پریوش هم هست، پریوش، زیبا چون پری
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرنوش
تصویر فرنوش
(دخترانه و پسرانه)
شکوه، نام پادشاه باستانی ماد، نوشنده شکوه و جلال، عقل فلک قمر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرموک
تصویر فرموک
گردنا، نوعی اسباب بازی شبیه دوک که دور خود می چرخد، گلولۀ نخ که روی دوک پیچیده شده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فراموش
تصویر فراموش
آنچه از خاطر شخص محو شده، از یاد رفته، دچار فراموشی
فراموش شدن: از یاد رفتن
فراموش کردن: از یاد بردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرمول
تصویر فرمول
قاعده ای که به کمک علامت های جبری بیان شود، در علم شیمی علامت های اختصاری که برای بیان کردن ترکیب شیمیایی مواد به کار می رود مانند co۲، در علم فیزیک عبارتی که رابطۀ چند کمیت را با یکدیگر بیان می کند، اسلوب، قاعده
فرهنگ فارسی عمید
(فَ)
مخفف فراموشی. ازیادبردگی و ازیادرفتگی:
هر یادکه بود رفت بر باد
جز فرموشی نماند در یاد.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از خرموش
تصویر خرموش
نوعی موش بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
از یاد رفتگی نسیان مقابل یاد ذکر یا بباد فراموشی دادن 0 کاملا از یاد بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرمول
تصویر فرمول
قاعده، سرمشق
فرهنگ لغت هوشیار
گروهه ریسمان ریسیده که بر دوک پیچیده باشند، چوبی بشکل مخروط که کودکان ریسمان بدان پیچند و از دست گذارند تا در روی زمین بچرخ در آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراموش
تصویر فراموش
از خاطر بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرموک
تصویر فرموک
((فَ))
گروهه ریسمان ریسیده که در دوک پیچیده باشند، چوبی به شکل مخروط که کودکان ریسمان پیچند و از دست گذارند تا در روی زمین به چرخ درآید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فراموش
تصویر فراموش
((فَ))
از یاد رفته، از خاطر محو شده، فرامش، فرامشت، فرموش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خرموش
تصویر خرموش
((خَ))
نوعی موش بزرگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرمول
تصویر فرمول
((فُ))
نمونه، سرمشق، دستور (واژه فرهنگستان)، رمز، نشان دادن یک اصل یا رابطه ای معین با نمادهای ریاضی، نمایاندن یک ترکیب یا ساختمان شیمیایی با نمادها و علامات اختصاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرمول
تصویر فرمول
سانیز، ساختاره، ریختار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرمول
تصویر فرمول
Formula
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فرمول
تصویر فرمول
formule
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از فرمول
تصویر فرمول
공식
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از فرمول
تصویر فرمول
rumus
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از فرمول
تصویر فرمول
सूत्र
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از فرمول
تصویر فرمول
formule
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از فرمول
تصویر فرمول
formula
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از فرمول
تصویر فرمول
формула
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از فرمول
تصویر فرمول
fórmula
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از فرمول
تصویر فرمول
formuła
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از فرمول
تصویر فرمول
Formel
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از فرمول
تصویر فرمول
формула
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از فرمول
تصویر فرمول
fórmula
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از فرمول
تصویر فرمول
נוסחה
دیکشنری فارسی به عبری