جدول جو
جدول جو

معنی فرمز - جستجوی لغت در جدول جو

فرمز
(فُ مُ)
جزیره ای است در جنوب شرقی چین. مساحت آن 13832 میلیون متر مربع و جمعیت آن هفت میلیون و ششصد و چهل وهشت هزار تن و مرکز آن شهر تایپه است. نام چینی این جزیره تایوان است. (از وبستر آمریکائی). طول جغرافیایی آن از 120 تا 122 درجۀ شرقی گرینویچ و عرض آن از 21 درجه و 53 دقیقه تا 25 درجه و 18 دقیقۀ شمالی است. (از فرهنگ جغرافیایی وبستر)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرمد
تصویر فرمد
(پسرانه)
نام روستایی در نزدیکی طوس
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فروز
تصویر فروز
(دخترانه)
روشنائی، روشنی، تابش و روشنی و فروغ
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فراز
تصویر فراز
(دخترانه و پسرانه)
بلندی و شکوه، جای بلند، بلندی، بخش بالایی چیزی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هرمز
تصویر هرمز
(پسرانه)
اهورمزدا، خدای بزرگ ایرانیان، نام ستاره مشتری، نام پسر بهمن، نام پسر انوشیروان ساسانی، نام روز اول از هر ماه شمسی در ایران قدیم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فروز
تصویر فروز
فروزیدن، افروزنده، پسوند متصل به واژه به معنای روشن کننده مثلاً گیتی فروز، روشنی، روشنایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قرمز
تصویر قرمز
رنگ سرخ، در علم زیست شناسی قرمزدانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرما
تصویر فرما
فرمودن، پسوند متصل به واژه به معنای فرماینده مثلاً حکم فرما، فرمان فرما
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرمش
تصویر فرمش
فراموش، آنچه از خاطر شخص محو شده، از یاد رفته، دچار فراموشی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فراز
تصویر فراز
بالا، بلندی، مقابل نشیب، سربالایی، برای مثال آرزومند کعبه را شرط ا ست / که تحمل کند نشیب و فراز (سعدی۲ - ۴۵۸)
جمع، فراهم، کنار، نزدیک، بن مضارع فراختن و فراشتن و فرازیدن، نزد، پیش،
مقابل بسته، باز، مقابل گشوده، بسته، دیده برای مثال ز عیب دگران کن فراز / صورت خود بین و در او عیب ساز (نظامی۱ - ۶۵) در معانی پیشین از اضداد است
جمله، عبارت، کلام
فراز آوردن: فراهم آوردن، گرد کردن، پیش آوردن، برای مثال نوبهار آمد و آورد گل تازه فراز / می خوش بوی فراز آور و بربط بنواز (منوچهری - ۵۱)
فراز آمدن: رسیدن، نزدیک شدن، پیش آمدن، بازآمدن، پدید شدن، برای مثال به خسته درگذری صحّتش فراز آید / به مرده درنگری زندگی ز سر گیرد (سعدی۲ - ۳۹۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فریز
تصویر فریز
گیاهی پایا و خودرو با برگ های باریک و بلند، شاخه های نازک و ریشه های درهم پیچیده و سخت که معمولاً در میان کشتزار، باغچه یا کنار جوی آب می روید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترمز
تصویر ترمز
آلتی در اتومبیل، دوچرخه، موتورسیکلت و بعضی ماشین های دیگر که با فشار دادن آن حرکت ماشین را کند می کنند و یا آن را از حرکت بازمی دارند
فرهنگ فارسی عمید
(فَ مِ)
ناحیه ای است در شمال آرژانتین در کنار جمهوری پاراگوئه. جمعیت آن نزدیک دویست هزار تن و وسعتش بیست وهفت هزار و هشتصد و بیست وپنج کیلومتر مربع است. (از دایرهالمعارف بریتانیکا)
لغت نامه دهخدا
اضطراب کردن، جنبیدن آلتی است در ماشین که هر وقت بخواهند با آن ماشین را نگه میدارند آلتی است در ماشین که هر وقت بخواهند با آن ماشین را نگه میدارند
فرهنگ لغت هوشیار
روشنی روشنایی، در کلمات مرکب به معنی فروزنده آید: آتش فروز دلفروز گیتی فروز
فرهنگ لغت هوشیار
اهورمزدا، ستاره مشتری، روز اول ازهرماه شمسی، روزپنجشنبه. توضیح ایرانیانقبل ازاسلام بروزهای هفته مانند سامیان چندان توجهی نداشتند بمناسبت انتساب روز پنجشنبه به (مشتری) نزد سامیان این اطلاق بعمل آمده
فرهنگ لغت هوشیار
رنگی است که از آب فشرده نوعی از کرم که در بیشه ها باشد سازند، رنگ سرخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فریز
تصویر فریز
گیاهی است در نهایت سبزی و تازگی که از خوردن آن دواب فربه شوند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراز
تصویر فراز
پهن شده و پخش گردیده، بلند شونده و بالا رونده، بلندی و بالا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرما
تصویر فرما
مخفف فرماینده، آنکه دیگری را کاری فرماید و فرمان براند
فرهنگ لغت هوشیار
از یاد رفتن از خاطر محو شدن، از یاد رفته از خاطر محو شده: مبادت فراموش گفتار من
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارمز
تصویر ارمز
اهورمزدا، ستاره مشتری، روز اول از هر ماه شمسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترمز
تصویر ترمز
((تُ مُ))
وسیله ای در اتومبیل و ماشین های مشابه که با فشار دادن آن حرکت اتومبیل یا ماشین کند و یا متوقف می شود
ترمز دستی: ترمزی است که علاوه بر ترمز پایی در اتومبیل تعبیه شده که به وسیله دستگیره ای آن را می کشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرمن
تصویر فرمن
((فَ مَ))
تیری است افقی در کمرکش دکل بیرق های بلند
فرهنگ فارسی معین
((فُ مَ))
تقسیم دیسک به بخش های نشان دار برای ذخیره داده ها و بازیابی اطلاعات، نحوه آرایش داده ها برای ذخیره یا نمایش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فراز
تصویر فراز
جمله، عبارت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فراز
تصویر فراز
((فَ))
بلندی، اوج، سربالایی، باز، گشاده، بسته، جمع، کنار، نزد، پیش، نخست، ازل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قرمز
تصویر قرمز
((قِ مِ))
سرخ، یکی از رنگ های سه گانه اصلی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فریز
تصویر فریز
((فَ))
ستردن موی و پشم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فریز
تصویر فریز
((فَ))
گوشتی که آن را خشک کرده باشند، گوشت قدید. فریس و فریش نیز گفته می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هرمز
تصویر هرمز
((هُ مُ))
نام خدا، نام سیاره مشتری، نام روز اول از هر ماه خورشیدی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارمز
تصویر ارمز
((اُ مُ))
اهورامزدا، سیاره مشتری، اولین روز از هر ماه خورشیدی، ارمزد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قرمز
تصویر قرمز
سرخ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هرمز
تصویر هرمز
مشتری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فراز
تصویر فراز
آند، جمله
فرهنگ واژه فارسی سره