- فرصد
- هسته انگور
معنی فرصد - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سرخابی کردن، توت خورانیدن
زمان
آواز پانزدهم از هفده آواز اصول
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
پائین، نام پسر سیاوش، نام پسر کیخسرو، نام پسر خسرو پرویز و شیرین، نام پسر سیاوش و جریره و برادر کیخسرو پادشاه کیانی
انتظار داشتن
رصد خانه، کمین گاه
پدرجد، جد اعلا، نیای بزرگ
وقت مناسب برای کاری، زمان، وقت
فرصت دادن: وقت و مجال دادن به کسی برای انجام کاری
فرصت داشتن: وقت مناسب داشتن برای انجام دادن کاری
فرصت یافتن: به دست آوردن وقت مناسب برای انجام کاری
فرصت دادن: وقت و مجال دادن به کسی برای انجام کاری
فرصت داشتن: وقت مناسب داشتن برای انجام دادن کاری
فرصت یافتن: به دست آوردن وقت مناسب برای انجام کاری
بچۀ گاو وحشی، گوساله، در علم نجوم فرقدان
به زمین نشستن هواپیما، پایین،
در موسیقی الگوهای ملودیک برای بازگشت به مایۀ اصلی و حالت اولیه در آخر اجرای هر دستگاه یا آواز،
نشیب، سرازیری، بخش زیرین جایی، قرار گرفته در مرتبۀ پایین تر
تنها، یکتا، یگانه
فرود آمدن: به زمین نشستن مثلاً هواپیما فرود آمد، پایین آمدن
فرود آوردن: پایین آوردن
در موسیقی الگوهای ملودیک برای بازگشت به مایۀ اصلی و حالت اولیه در آخر اجرای هر دستگاه یا آواز،
نشیب، سرازیری، بخش زیرین جایی، قرار گرفته در مرتبۀ پایین تر
تنها، یکتا، یگانه
فرود آمدن: به زمین نشستن مثلاً هواپیما فرود آمد، پایین آمدن
فرود آوردن: پایین آوردن
یکتا، بی نظیر، بی مانند، گوهری که در میان گردنبند قرار دارد
انتظار داشتن، به کسی یا چیزی چشم دوختن و آن را زیر نظر داشتن، مراقب بودن، چشمداشت، نگهبانی
جمع فرد، تنهایان یگانگان تکان فراد مروارید فروش و سازنده رشته مروارید
شمشیر جوهر دار
بیماری کوژی فرصت در فارسی دمان یاور زمان دیل یارا، فر زمان روزگار که اژدها شود ار روزگار یابد مار (فرخی)، پروا، تون توان
موقع، مجال، نوبت، مهلت دادن
توت تود، توت سرخ، سرخابی از رنگ ها، هسته انگور درخت توت یا توت سرخ، میوه توت، رنگی است سرخ
سبزه ایست در نهایت تری و تازگی و آن در کنار آبها و زمین های نمناک می روید و مفروش بر روی زمین است و مخصوص بزمانی نیست. شاخه های آن دراز و باریک با گرهها و بندهای بسیار و برگ آن بسیار ریز و سرهای آن تند و اندک صلب و گل آن ما بین سرخی و سفیدی است نجم ثیل، هر گونه سبزه علفی نوع چمن
ستاره میخگاه، گوساله پدرام گوساله، گوساله دشتی
نشیب و زیر و پائین، تحت
فروند زیبا (فروند امرد) فروند زیبا، گرد اندام مرد، شتابزده
واحد، یگانه، یکتا، بی مانند، بی نظیر
مرصاد بنگرید به مرصاد
دو برادران، نام دو ستاره بر سینه صورت فلکی خرس کوچک یا دب اصغر، فرقدان