جدول جو
جدول جو

معنی فرخیدن - جستجوی لغت در جدول جو

فرخیدن(مَ زَ / زِ دَ)
بر وزن و معنی رقصیدن. (آنندراج از اشتینگاس). فرخسیدن. فرخشیدن. رجوع به فرخسیدن و فرخشیدن شود، فرخویدن. فرخو کردن. رجوع به فرخویدن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرخیدن
تصویر پرخیدن
تفتیش کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چرخیدن
تصویر چرخیدن
دور خود یا دور چیزی گردیدن، چرخ زدن، چرخ خوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فاخیدن
تصویر فاخیدن
چیدن و برکندن، ازهم جدا کردن
پنبه زنی، جدا کردن پنبه از پنبه دانه، فلخودن، حلاجت، فلخمیدن، بخیدن، فرخمیدن، حلّاجی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرخویدن
تصویر فرخویدن
پیراستن و بریدن شاخه های زائد درخت، برای مثال ز فرخویدنش چون بپرداختی / چو گل جایگاه از چمن ساختی (عنصری - لغت نامه - فرخویدن)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فراخیدن
تصویر فراخیدن
راست شدن موی در بدن، از هم جدا شدن، فراخ شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرخمیدن
تصویر فرخمیدن
پنبه زنی، جدا کردن پنبه از پنبه دانه، فلخودن، حلاجت، فاخیدن، حلّاجی، فلخمیدن، بخیدن
اهتمام و دقت کردن در کاربرای مثال افسوس نیاید تو را از این کار / بر خویشتن این رازها مفرخم (ناصرخسرو - ۲۷۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرخیدن
تصویر پرخیدن
تفتیش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برخیدن
تصویر برخیدن
نصب گوهر بر طلا و نقره، تفتیش کردن، بیرون کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرخمیدن
تصویر فرخمیدن
پنبه را از دانه جدا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فلخیدن
تصویر فلخیدن
پنبه دانه را از پنبه جدا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرخویدن
تصویر فرخویدن
بریدن شاخه های زیادی درخت پیراستن شاخه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرخیدن
تصویر پرخیدن
((پَ دَ))
تفتیش کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چرخیدن
تصویر چرخیدن
((چَ دَ))
دور خود یا چیزی گردیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرخویدن
تصویر فرخویدن
((فَ دَ))
پرخویدن، بریدن شاخه های زیادی درخت، پیراستن شاخه ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرخمیدن
تصویر فرخمیدن
((فَ دَ))
فخمیدن. فخمدان، پنبه را از پنبه دانه جدا کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فراخیدن
تصویر فراخیدن
((فَ دَ))
راست شدن موی بدن، از هم جدا شدن، فراشیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چرخیدن
تصویر چرخیدن
Revolve, Swirl, Turn, Veer, Whirl
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از چرخیدن
تصویر چرخیدن
tourner, tourbillonner, virer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از چرخیدن
تصویر چرخیدن
draaien, afslaan, tollen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از چرخیدن
تصویر چرخیدن
회전하다 , 소용돌이치다 , 돌다 , 방향을 바꾸다 , 빙빙 돌다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از چرخیدن
تصویر چرخیدن
回転する , 渦巻く , 回す , 方向転換する , くるくる回る
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از چرخیدن
تصویر چرخیدن
להסתובב , להסתובב , לסובב , לפנות , להסתובב
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از چرخیدن
تصویر چرخیدن
घूमना , घुमाना , मुड़ना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از چرخیدن
تصویر چرخیدن
berputar, berputar-putar, berbelok
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از چرخیدن
تصویر چرخیدن
หมุน , หมุน , หัน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از چرخیدن
تصویر چرخیدن
вращаться , вихриться , поворачивать , свернуть , вертеться
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از چرخیدن
تصویر چرخیدن
sich drehen, wirbeln, drehen, abbiegen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از چرخیدن
تصویر چرخیدن
girar, remolinar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از چرخیدن
تصویر چرخیدن
ruotare, vorticare, girare, virare, vortice
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از چرخیدن
تصویر چرخیدن
girar, rodopiar, virar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از چرخیدن
تصویر چرخیدن
旋转 , 漩涡 , 转 , 转向
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از چرخیدن
تصویر چرخیدن
obracać się, wirować, obracać, skręcać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از چرخیدن
تصویر چرخیدن
обертатися , обертатись , повертати , звертати , кружити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از چرخیدن
تصویر چرخیدن
dönmek, yön değiştirmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی