جدول جو
جدول جو

معنی فرخشاه - جستجوی لغت در جدول جو

فرخشاه
(فَرْ رُ)
یکی از امرای سیستان در زمان سلجوقیان است. وی دو بار، یکی در سال 490 ه. ق. و دیگر در 501 ه. ق. به حکومت سیستان رسیده است. (از تاریخ سیستان چ بهار ص 389 و 391)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرخنده
تصویر فرخنده
(دخترانه)
شاد، مبارک، خجسته، میمون
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فریماه
تصویر فریماه
(دخترانه)
دارای زیبایی و شکوهی چون ماه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرخ به
تصویر فرخ به
(پسرانه)
مرکب از فرخ (مبارک) + به (بهترین)، نام پسر ماه خدای پسر فیروز پسر گردآفرین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرخ شاد
تصویر فرخ شاد
(پسرانه)
مرکب از فرخ (مبارک) + شاد، نام یکی از درباریان در زمان ساسانیان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرخ ماه
تصویر فرخ ماه
(دخترانه)
ماه خجسته و مبارک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرخزاد
تصویر فرخزاد
(پسرانه)
شاد به دنیا آمده، نام فرشته موکل بر زمین، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر هرمزد برادر رستم هرمزان از سرداران سپاه یزگرد پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فریشاد
تصویر فریشاد
(پسرانه)
مرکب از فری (با شکوه) + شاد (خوشحال)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از درخشان
تصویر درخشان
درخشنده، روشنی دهنده، روشن، تابان، رخشان، درخور توجه، شاخص، بن مضارع درخشاندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرخسته
تصویر فرخسته
خسته، زخمی و بر زمین کشیده شده، برای مثال او می خورد به شادی و کام دل / دشمن نزار گشته و فرخسته (ابوالعباس ربنجنی - شاعران بی دیوان - ۱۳۵)، پایمال شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرختار
تصویر فرختار
فروشنده، آنکه چیزی را می فروشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرخنده
تصویر فرخنده
مبارک، میمون، خجسته، خوشبخت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرخشه
تصویر فرخشه
نوعی شیرینی که از آرد سفید، شکر، روغن و مغز بادام یا پسته تهیه می کردند، لوزینه، برای مثال بسا کسا که بره است و فرخشه برخوانش / بسا کسا که جوین نان همی نیابد سیر (رودکی - ۵۰۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فروشگاه
تصویر فروشگاه
جای فروش، محل فروش اجناس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درخواه
تصویر درخواه
درخواست، خواهش، بازخواست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرخشته
تصویر فرخشته
فرخشه، نوعی شیرینی که از آرد سفید، شکر، روغن و مغز بادام یا پسته تهیه می کردند، لوزینه
فرهنگ فارسی عمید
(فَرْ رُ)
یکی از بزرگ زادگان آل ایوب است که در بلاد شام فرمانروایی داشته اند. وی برادرزادۀ صلاح الدین یوسف بن نجم الدین ایوب است که از طرف صلاح الدین به حکمرانی دمشق منصوب شده بود و مهمترین حادثۀ تاریخ زندگانی او جنگی است که در حدود سال 570 ه. ق. میان او و گروهی از مسیحیان اروپا درگرفت و وی در آن جنگ رشادتی به خرج داد و ’سپهبد لشکر کفار را از پشت زین بر روی زمین انداخت’. (از تاریخ حبیب السیر چ سنگی تهران ج 1 ص 406)
لغت نامه دهخدا
(فَ رَ شَ / شِ)
قطایف. (صحاح). به معنی فرخشته است که نان کوچک پر مغز پسته و لوزینه باشد و بعضی گویند نانی که از نشاسته و لوزینه پزند و به عربی قطیفه خوانند و بعضی دیگر گویند فرخشه رشتۀ قطائف است. (برهان). نانی که از نشاسته و لوزینه پزند. (آنندراج). قطائف باشد. زبان ماوراءالنهر است. (اسدی) :
بسا کسا که بره است و فرخشه بر خوانش
بسا کسا که جوین نان همی نیابد سیر.
رودکی
لغت نامه دهخدا
(فَرْ رُ)
یا پدشخور، به معنی پیش خور و عنوان یکی از مناصب درباری در زمان ساسانیان است. فرخشاد عنوان پیشخدمت های سفرۀ شاهی بوده است. (از ایران در زمان ساسانیان کریستن سن ترجمه رشیدیاسمی چ 2 ص 436). رجوع به پدشخوار و پدشخور شود
لغت نامه دهخدا
(فَرْ را بَ)
دهی است از دهستان پیشکوه بخش تفت شهرستان یزد، واقع در 12هزارگزی باختر تفت، متصل به جادۀ ارنون به تفت و یزد. ناحیه ای است کوهستانی و معتدل که دارای 1109 تن سکنه است. از قنات مشروب میشود. محصولش غلات است و اهالی به کشاورزی گذران میکنند. صنعت دستی زنان آنجا کرباس بافی است. راه فرعی و دبستان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
تصویری از درخشان
تصویر درخشان
تابان، روشنی دهنده، لرزان و تابان، فروزان، ساطع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فروشگاه
تصویر فروشگاه
جای فروختن متاع و کالا، دکان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرشایه
تصویر فرشایه
پارسی تازی گشته فرچه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراشیه
تصویر فراشیه
تیره گیاهی پروانه واران
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی شیرینی که آن را با آرد شکر روغن و مغز بادام سازند قطائف لوزینه
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی شیرینی که آن را با آرد شکر روغن و مغز بادام سازند قطائف لوزینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرشاه
تصویر فرشاه
پارسی تازی گشته فرچه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درخواه
تصویر درخواه
خواهش، در خواست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فریشته
تصویر فریشته
فرشته ملک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرخشه
تصویر فرخشه
((فَ رَ ش))
فرخشته، لوزینه، نوعی شیرینی که با آرد، شکر، روغن و مغز بادام درست می کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرخنده
تصویر فرخنده
تبریک، مبارک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فراخشانه
تصویر فراخشانه
اکتف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از چرخشگاه
تصویر چرخشگاه
نقطه عطف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از درخشان
تصویر درخشان
براق، نورانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رخشاره
تصویر رخشاره
فیلم
فرهنگ واژه فارسی سره