جدول جو
جدول جو

معنی فرخشه

فرخشه((فَ رَ ش))
فرخشته، لوزینه، نوعی شیرینی که با آرد، شکر، روغن و مغز بادام درست می کنند
تصویری از فرخشه
تصویر فرخشه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با فرخشه

فرخشه

فرخشه
نوعی شیرینی که از آرد سفید، شکر، روغن و مغز بادام یا پسته تهیه می کردند، لوزینه، برای مِثال بسا کسا که بره است و فرخشه برخوانش / بسا کسا که جوین نان همی نیابد سیر (رودکی - ۵۰۲)
فرخشه
فرهنگ فارسی عمید

فرخشه

فرخشه
نوعی شیرینی که آن را با آرد شکر روغن و مغز بادام سازند قطائف لوزینه
فرهنگ لغت هوشیار

فرخشه

فرخشه
قطایف. (صحاح). به معنی فرخشته است که نان کوچک پر مغز پسته و لوزینه باشد و بعضی گویند نانی که از نشاسته و لوزینه پزند و به عربی قطیفه خوانند و بعضی دیگر گویند فرخشه رشتۀ قطائف است. (برهان). نانی که از نشاسته و لوزینه پزند. (آنندراج). قطائف باشد. زبان ماوراءالنهر است. (اسدی) :
بسا کسا که بره است و فرخشه بر خوانش
بسا کسا که جوین نان همی نیابد سیر.
رودکی
لغت نامه دهخدا

فرخشته

فرخشته
فرخشه، نوعی شیرینی که از آرد سفید، شکر، روغن و مغز بادام یا پسته تهیه می کردند، لوزینه
فرخشته
فرهنگ فارسی عمید

فروشه

فروشه
بَلغور، گندمی که آن را در دستاس بریزند و بگردانند که خرد شود اما آرد نشود، گندم نیم کوفته، دانۀ نیم کوبیده، بَرغول، اَفشِه، فَروشَک
فروشه
فرهنگ فارسی عمید

فراشه

فراشه
پارسی تازی گشته فراسته پره کلیدان، سبک چست مرد، آب اندک واحد فراش پروانه پروانه چراغ
فرهنگ لغت هوشیار

فرخشته

فرخشته
نوعی شیرینی که آن را با آرد شکر روغن و مغز بادام سازند قطائف لوزینه
فرهنگ لغت هوشیار