جدول جو
جدول جو

معنی فرامش - جستجوی لغت در جدول جو

فرامش
فراموش، آنچه از خاطر شخص محو شده، از یاد رفته، دچار فراموشی
تصویری از فرامش
تصویر فرامش
فرهنگ فارسی عمید
فرامش
از یاد رفتن از خاطر محو شدن، از یاد رفته از خاطر محو شده: مبادت فراموش گفتار من
فرهنگ لغت هوشیار
فرامش
((فَ مُ))
فراموش، از یاد رفته، از خاطر محو شده، فرامشت، فراموش
تصویری از فرامش
تصویر فرامش
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

از یاد رفتگی نسیان مقابل یاد ذکر یا بباد فراموشی دادن 0 کاملا از یاد بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرامشت
تصویر فرامشت
در مشت، میان مشت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرامشت
تصویر فرامشت
((فَ مُ))
فراموش، از یاد رفته، از خاطر محو شده، فرامش، فراموش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرامشت
تصویر فرامشت
فراموش، برای مثال زبانش کرد پاسخ را فرامشت / نهاد از عاجزی بر دیده انگشت (نظامی۲ - ۲۱۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آرامش
تصویر آرامش
طمانینه، تسکین
فرهنگ واژه فارسی سره
آرامیدن، فراغت راحت آسایش، طماء نینه سکینه، صلح آشتی، ایمنی امنیت، خواب اندک و سبک، سکون یاآرامش با جفت. آرامش مباشرت باوی هماغوش گردیدن با او. یاآرامش جان. یاآرامش جهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرامش
تصویر خرامش
خوشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراموش
تصویر فراموش
آنچه از خاطر شخص محو شده، از یاد رفته، دچار فراموشی
فراموش شدن: از یاد رفتن
فراموش کردن: از یاد بردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آرامش
تصویر آرامش
آسایش، آسودگی، فراغ، سکون، سکوت، کنایه از امنیت، مقابل جنگ، کنایه از صلح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرائش
تصویر فرائش
جمع فریش، مادیان تازه زاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرامه
تصویر فرامه
چرخ گوشت لته دشتان لته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراموش
تصویر فراموش
از خاطر بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آرامش
تصویر آرامش
((مِ))
آرامیدن، وقار، سنگینی، خواب کوتاه و سبک، فراغت، آسایش، صلح وآشتی، سکون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فراموش
تصویر فراموش
((فَ))
از یاد رفته، از خاطر محو شده، فرامش، فرامشت، فرموش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خرامش
تصویر خرامش
خرامیدن، برای مثال تا توانی شهریارا روز امروزین مکن / جز به گرد خم خرامش جز به گرد دن دنه (منوچهری - ۹۷)، به درگاه خسرو خرامش کنیم / به آیین پرستیش رامش کنیم (نظامی۵ - ۸۶۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آرامش
تصویر آرامش
Comfort, Calmness, Peacefulness, Placidity, Relaxation, Relaxedness, Sereneness, Serenity, Tranquility
دیکشنری فارسی به انگلیسی
спокойствие , комфорт , расслабление , расслабленность , безмятежность
دیکشنری فارسی به روسی
Ruhe, Komfort, Frieden, Gelassenheit, Entspannung, Entspanntheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
спокій , комфорт , відпочинок , розслабленість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
spokój, komfort, relaksacja
دیکشنری فارسی به لهستانی
平静 , 舒适 , 宁静 , 放松
دیکشنری فارسی به چینی
calma, conforto, tranquilidade, placidez, relaxamento, serenidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
calma, comforto, tranquillità, placidità, rilassamento, serenità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
calma, consuelo, tranquilidad, relajación, serenidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
calme, confort, tranquillité, placidité, relaxation, sérénité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
kalmte, comfort, rust, ontspanning, sereniteit
دیکشنری فارسی به هلندی
ความสงบ , ความสะดวกสบาย , การผ่อนคลาย
دیکشنری فارسی به تایلندی
ketenangan, kenyamanan, relaksasi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
مصمّمٌ , زينةٌ , أربتراج , يوتوبيٌّ , مثاليٌّ , مثاليّاتٌ , تجميل المثال , تجشّؤٌ , إزعاجٌ
دیکشنری فارسی به عربی
शांति , आराम , विश्रांति , विश्राम
دیکشنری فارسی به هندی
שקט , נוחות , שַׁלְוָה , שַׁלוְָה , הַרפָּיָה , רוֹגַע , שַׁלְוָה
دیکشنری فارسی به عبری
落ち着き , 快適 , 平和 , 平静 , リラクゼーション , 静けさ
دیکشنری فارسی به ژاپنی