یکی از پادشاهان ایران قدیم که او را گراز نیز گفتندی. (ولف) : فرائین چو تاج کیان برنهاد همی گفت چیزی که آمدش یاد. فردوسی. در مأخذ دیگری نام وی دیده نشد نام یکی از اعیان ایران که با قباد فیروز معاصر بود. (ولف) : گوا کرد زرمهر و خرداد را فرائین و بندوی و بهزاد را. فردوسی
یکی از پادشاهان ایران قدیم که او را گراز نیز گفتندی. (ولف) : فرائین چو تاج کیان برنهاد همی گفت چیزی که آمَدْش یاد. فردوسی. در مأخذ دیگری نام وی دیده نشد نام یکی از اعیان ایران که با قباد فیروز معاصر بود. (ولف) : گوا کرد زرمهر و خرداد را فرائین و بندوی و بهزاد را. فردوسی
فرزند یوسف بن یعقوب. (یادداشت بخط مؤلف) : به جایش فرائیم فرخ نشست به عدل و سخا پیش بگشاد دست. شمسی (یوسف و زلیخا). در مأخذ دیگری دیده نشد. شاید اصل کلمه مصحف ’ابراهیم’ باشد
فرزند یوسف بن یعقوب. (یادداشت بخط مؤلف) : به جایش فرائیم فرخ نشست به عدل و سخا پیش بگشاد دست. شمسی (یوسف و زلیخا). در مأخذ دیگری دیده نشد. شاید اصل کلمه مصحف ’ابراهیم’ باشد
اسفرایین. اسفراین. اسپرائین. شهری است مشهور در خراسان. (برهان). شهری است مشهور از نواحی نیشابور بر منتصف طریق جرجان. و بعضی گفته اند اسپرآئین، چه اسپر سپرست و آئین رسم و عادت، و چون مردمش دائم سپر داشتند لهذا آن شهر موسوم به این اسم شد. (سروری). قصبه ای است بر طرف شمالی سبزوار واقع و از توابع نیشابور مشتمل بر پنجاه قریه، فواکهش خوب و گردکانش مرغوب. گویند چون مردم و اهالی آنجا درقدیم با تیغ (؟) میبوده اسپرآئین خوانده شده. اسفراین مخفف و معرب است. (انجمن آرای ناصری). و آن در جنوب کافرقلعه از نواحی بجنورد است. اسفرائین من کور نیسابور مخصوصه باخراج الافراد کانوشروان الذی افتخر به النبی صلی اﷲ علیه و سلم فقال ولدت فی زمن الملک العادل فهو افضل ملوک العجم و اعدلهم بالاجمال و ان کانت لاردشیر فضیله السبق و مسقط رأس انوشروان مشهورٌ باسفرائین. (ثعالبی در یتیمه الدهر). قصبۀ مستحکمی در شمال شرقی ایران بین نیشابور و جرجان. نام قدیم آن مهرجان بوده و بعدها این اسم به یک قریۀ همجوار اطلاق شد و نیز گویند که این شهرک را اسفندیار بنا نهاده است و بقاعده انتساب به بانی، آنرا اسفرایین خوانده اند. در تاریخ 31 ه. ق. عبداﷲ بن عدی از غزاه اسلام این قصبه را فتح و بممالک اسلام ملحق ساخت، بعداً بکرّات بدست طوایف ملوک غارت و ویران گشته و بحال امروزی افتاد. این قصبه به علوم و ادبیات اسلامی خدمت بسیار کرده و علما و مشاهیر بزرگی مانند ابوحامد اسفراینی، یعقوب بن اسحاق اسفراینی و ابواسحاق اسفراینی و دیگران را پرورده است. (قاموس الاعلام ترکی). ولایتی است در خراسان، شمال جوین، دامنۀ جنوبی آلاداغ. مستوفی گوید: ناحیۀ کوهستانی و حاصلخیز اسفراین از اقلیم چهارم، طولش از جزایر خالدات صاد، عرض از خط استوا لولج، شهری وسط است و در مسجد آنجا کاسه ای بزرگ است از روی دورش دوازده گز خیاطی و از آن بزرگتر کاسه پیش از این کسی نساخته و بر جانب شمال آن شهر قلعه ای است محکم آنرا دز صعلوک خوانند و قریب پنجاه دیه از توابع اسفراین است و هوایش معتدل است اما چون آب از رودخانه ای که در پای قلعه است می آید و آنجا درخت جوز بسیار است ناسازگار میباشد و ولایت و توابع آن قنوات دارد و همه محصولات از انگور و میوه و غله داشته باشند. (نزهه القلوب ج 3 ص 149 و 278). رجوع به اسفراین و سبراین و اسپراین و اسپرایین و رجوع بسفرنامۀ مازندران و استراباد رابینو صص 79- 80 بخش انگلیسی شود
اِسفرایین. اِسفراین. اسپرائین. شهری است مشهور در خراسان. (برهان). شهری است مشهور از نواحی نیشابور بر منتصف طریق جرجان. و بعضی گفته اند اسپرآئین، چه اسپر سپرست و آئین رسم و عادت، و چون مردمش دائم سپر داشتند لهذا آن شهر موسوم به این اسم شد. (سروری). قصبه ای است بر طرف شمالی سبزوار واقع و از توابع نیشابور مشتمل بر پنجاه قریه، فواکهش خوب و گردکانش مرغوب. گویند چون مردم و اهالی آنجا درقدیم با تیغ (؟) میبوده اسپرآئین خوانده شده. اسفراین مخفف و معرب است. (انجمن آرای ناصری). و آن در جنوب کافرقلعه از نواحی بجنورد است. اسفرائین من کور نیسابور مخصوصه باخراج الافراد کانوشروان الذی افتخر به النبی صلی اﷲ علیه و سلم فقال ولدت فی زمن الملک العادل فهو افضل ملوک العجم و اعدلهم بالاجمال و ان کانت لاردشیر فضیله السبق و مسقط رأس انوشروان مشهورٌ باسفرائین. (ثعالبی در یتیمه الدهر). قصبۀ مستحکمی در شمال شرقی ایران بین نیشابور و جرجان. نام قدیم آن مهرجان بوده و بعدها این اسم به یک قریۀ همجوار اطلاق شد و نیز گویند که این شهرک را اسفندیار بنا نهاده است و بقاعده انتساب به بانی، آنرا اسفرایین خوانده اند. در تاریخ 31 هَ. ق. عبداﷲ بن عدی از غزاه اسلام این قصبه را فتح و بممالک اسلام ملحق ساخت، بعداً بکرّات بدست طوایف ملوک غارت و ویران گشته و بحال امروزی افتاد. این قصبه به علوم و ادبیات اسلامی خدمت بسیار کرده و علما و مشاهیر بزرگی مانند ابوحامد اسفراینی، یعقوب بن اسحاق اسفراینی و ابواسحاق اسفراینی و دیگران را پرورده است. (قاموس الاعلام ترکی). ولایتی است در خراسان، شمال جوین، دامنۀ جنوبی آلاداغ. مستوفی گوید: ناحیۀ کوهستانی و حاصلخیز اسفراین از اقلیم چهارم، طولش از جزایر خالدات صاد، عرض از خط استوا لولج، شهری وسط است و در مسجد آنجا کاسه ای بزرگ است از روی دورش دوازده گز خیاطی و از آن بزرگتر کاسه پیش از این کسی نساخته و بر جانب شمال آن شهر قلعه ای است محکم آنرا دز صعلوک خوانند و قریب پنجاه دیه از توابع اسفراین است و هوایش معتدل است اما چون آب از رودخانه ای که در پای قلعه است می آید و آنجا درخت جوز بسیار است ناسازگار میباشد و ولایت و توابع آن قنوات دارد و همه محصولات از انگور و میوه و غله داشته باشند. (نزهه القلوب ج 3 ص 149 و 278). رجوع به اسفراین و سبراین و اسپراین و اسپرایین و رجوع بسفرنامۀ مازندران و استراباد رابینو صص 79- 80 بخش انگلیسی شود
نام یک ایرانی معروف در زمان قباد. (لغات شاهنامۀ شفق ص 202). نام یکی از اعیان ایران که با قباد فیروز معاصر بود. (ولف) : گوا کرد زرمهر و خراد را فراهین و بندوی و بهزاد را. فردوسی
نام یک ایرانی معروف در زمان قباد. (لغات شاهنامۀ شفق ص 202). نام یکی از اعیان ایران که با قباد فیروز معاصر بود. (ولف) : گوا کرد زرمهر و خراد را فراهین و بندوی و بهزاد را. فردوسی
جمع واژۀ فرمان. این تصرف فارسی زبانان عربی دان است که جمع لفظ فارسی به طور عربی آورده اند. (آنندراج). جمع واژۀ فرمان فارسی است. (از اقرب الموارد). رجوع به فرمان شود
جَمعِ واژۀ فرمان. این تصرف فارسی زبانان عربی دان است که جمع لفظ فارسی به طور عربی آورده اند. (آنندراج). جَمعِ واژۀ فَرَمان فارسی است. (از اقرب الموارد). رجوع به فرمان شود
گفتار و سخن آسمانی، چه فراتین نواد بمعنی آسمانی زبان است. به لغت زند و اوستا نوادر زبان را گویند. (برهان). و تبدیل فرازین است که از دساتیر نقل شده است. (آنندراج) (انجمن آرا)
گفتار و سخن آسمانی، چه فراتین نواد بمعنی آسمانی زبان است. به لغت زند و اوستا نوادر زبان را گویند. (برهان). و تبدیل فرازین است که از دساتیر نقل شده است. (آنندراج) (انجمن آرا)
جمع شریان، سرخرگ ها جمع شریان رگهایی که خون را از قلب به طرف اعضا و انساج برند رگهای جهنده سرخ رگها. توضیح این کلمه به دو یاء است ولی بعضی یاء اول را به همزه تبدیل کنند و شرائین گویند و آن بر خلاف قاعده عربی است
جمع شریان، سرخرگ ها جمع شریان رگهایی که خون را از قلب به طرف اعضا و انساج برند رگهای جهنده سرخ رگها. توضیح این کلمه به دو یاء است ولی بعضی یاء اول را به همزه تبدیل کنند و شرائین گویند و آن بر خلاف قاعده عربی است
زلفین، حلقه بدن جانورانی مانند کرمهای حلقوی درین نوع حیوانات هر یک از حلقه ها دارای ساختمان نسبتا کاملی برای جذب و دفع و متابولیسم مواد غذایی موجود است و به تعداد این حلقه ها این ساختمان تکرار میشود و هر یک از حلقه ها طوری است که همه اعمال حیاتی را به تنهایی میتواند انجام دهد به همین جهت اگر کرم حلقوی را به قطعاتی تقسیم کنیم هر قطعه مانند جانوری کامل میتواند به زندگی ادامه دهد حلقه
زلفین، حلقه بدن جانورانی مانند کرمهای حلقوی درین نوع حیوانات هر یک از حلقه ها دارای ساختمان نسبتا کاملی برای جذب و دفع و متابولیسم مواد غذایی موجود است و به تعداد این حلقه ها این ساختمان تکرار میشود و هر یک از حلقه ها طوری است که همه اعمال حیاتی را به تنهایی میتواند انجام دهد به همین جهت اگر کرم حلقوی را به قطعاتی تقسیم کنیم هر قطعه مانند جانوری کامل میتواند به زندگی ادامه دهد حلقه