اسفرایین. اسفراین. اسپرائین. شهری است مشهور در خراسان. (برهان). شهری است مشهور از نواحی نیشابور بر منتصف طریق جرجان. و بعضی گفته اند اسپرآئین، چه اسپر سپرست و آئین رسم و عادت، و چون مردمش دائم سپر داشتند لهذا آن شهر موسوم به این اسم شد. (سروری). قصبه ای است بر طرف شمالی سبزوار واقع و از توابع نیشابور مشتمل بر پنجاه قریه، فواکهش خوب و گردکانش مرغوب. گویند چون مردم و اهالی آنجا درقدیم با تیغ (؟) میبوده اسپرآئین خوانده شده. اسفراین مخفف و معرب است. (انجمن آرای ناصری). و آن در جنوب کافرقلعه از نواحی بجنورد است. اسفرائین من کور نیسابور مخصوصه باخراج الافراد کانوشروان الذی افتخر به النبی صلی اﷲ علیه و سلم فقال ولدت فی زمن الملک العادل فهو افضل ملوک العجم و اعدلهم بالاجمال و ان کانت لاردشیر فضیله السبق و مسقط رأس انوشروان مشهورٌ باسفرائین. (ثعالبی در یتیمه الدهر). قصبۀ مستحکمی در شمال شرقی ایران بین نیشابور و جرجان. نام قدیم آن مهرجان بوده و بعدها این اسم به یک قریۀ همجوار اطلاق شد و نیز گویند که این شهرک را اسفندیار بنا نهاده است و بقاعده انتساب به بانی، آنرا اسفرایین خوانده اند. در تاریخ 31 ه. ق. عبداﷲ بن عدی از غزاه اسلام این قصبه را فتح و بممالک اسلام ملحق ساخت، بعداً بکرّات بدست طوایف ملوک غارت و ویران گشته و بحال امروزی افتاد. این قصبه به علوم و ادبیات اسلامی خدمت بسیار کرده و علما و مشاهیر بزرگی مانند ابوحامد اسفراینی، یعقوب بن اسحاق اسفراینی و ابواسحاق اسفراینی و دیگران را پرورده است. (قاموس الاعلام ترکی). ولایتی است در خراسان، شمال جوین، دامنۀ جنوبی آلاداغ. مستوفی گوید: ناحیۀ کوهستانی و حاصلخیز اسفراین از اقلیم چهارم، طولش از جزایر خالدات صاد، عرض از خط استوا لولج، شهری وسط است و در مسجد آنجا کاسه ای بزرگ است از روی دورش دوازده گز خیاطی و از آن بزرگتر کاسه پیش از این کسی نساخته و بر جانب شمال آن شهر قلعه ای است محکم آنرا دز صعلوک خوانند و قریب پنجاه دیه از توابع اسفراین است و هوایش معتدل است اما چون آب از رودخانه ای که در پای قلعه است می آید و آنجا درخت جوز بسیار است ناسازگار میباشد و ولایت و توابع آن قنوات دارد و همه محصولات از انگور و میوه و غله داشته باشند. (نزهه القلوب ج 3 ص 149 و 278). رجوع به اسفراین و سبراین و اسپراین و اسپرایین و رجوع بسفرنامۀ مازندران و استراباد رابینو صص 79- 80 بخش انگلیسی شود