جدول جو
جدول جو

معنی فرآوری - جستجوی لغت در جدول جو

فرآوری
تولید، ساخت
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فراروی
تصویر فراروی
پیش رو، برابر، کنایه از سرشناس، معروف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زورآوری
تصویر زورآوری
زورمندی، نیرومندی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برآورد
تصویر برآورد
تعیین کردن قیمت و سنجیدن چیزی، تخمین
برآورد کردن: قیمت کردن، سنجیدن
فرهنگ فارسی عمید
(دَ نُ / نِ / نَ دَ)
به زیر آوردن و به زیر آمدن کنانیدن، فروبردن و بلع کردن و فرودادن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سَ وَ)
گرد آوری. (آنندراج) (غیاث). نگهبانی:
اگر بجاست دل اعضا همه بجای خودند
کند سرآوری گله را شبان تنها.
نعمت خان عالی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(فَ وَ)
عمل فخرآور. فخرفروشی. تفاخر. مفاخرت:
ز رومی و چینی در آن داوری
خلافی برآمد به فخرآوری.
نظامی.
رجوع به فخر شود
لغت نامه دهخدا
(فَ رِ)
دهی است از دهستان حیات داود بخش گناوۀ شهرستان شیراز که در 20 هزارگزی خاور گناوه قرار دارد. جلگه ای معتدل و مرطوب و دارای 300 تن سکنه است. آب آنجا از چاه و محصول عمده اش غلات و خرما و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(فَ ری وَ)
راستی در دین و درستی در اعتقاد. (برهان). ظاهراً مصحف فربودی است. رجوع به فربودی، فرهودی و فریور شود
لغت نامه دهخدا
پارسی تازی گشته بغپوری منسوب به فغفور بغپوری: نیابد با تو در خاکت نه فغفوری نه خاقانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرجاری
تصویر فرجاری
پارسی تازی گشته پرگاری پرهونیک دایره یی مستدیر خط فرجای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرفوره
تصویر فرفوره
لاتینی تازی گشته شسن ارغوانی
فرهنگ لغت هوشیار
از یاد رفتگی نسیان مقابل یاد ذکر یا بباد فراموشی دادن 0 کاملا از یاد بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فخر آوری
تصویر فخر آوری
خود ستایی خویشنازی فخر فروشی تفاخر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاخوری
تصویر فاخوری
سریانی تازی گشته از فخرا سفال ساز سفالگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرزوری
تصویر زرزوری
ساری سار رنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرقوری
تصویر زرقوری
لاتینی تازی گشته پا کلاغی از گیاهان پای کلاغ پا کلاغی رجل الغراب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرفوری
تصویر فرفوری
چینی (ظروف)، ظروف چینی ژاپن (مخصوصا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برآورد
تصویر برآورد
تخمین، دید، تعیین قیمت کردن چیزی، به حدث خرجی را پیش بینی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برآورد
تصویر برآورد
((~. وَ یا وُ))
تخمین زدن، تعیین ارزش چیزی بطور تقریبی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فناوری
تصویر فناوری
((فَ وَ))
تکنولوژی، علم به صنایع و حرفه ها، مجموع اصطلاحات فنی و صنعتی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرآوردن
تصویر فرآوردن
((فَ وَ یا وُ دَ))
حاصل کردن، به دست آوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرجاری
تصویر فرجاری
((فِ))
پرگاری، دایره ای
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فراروی
تصویر فراروی
((فَ))
پیش روی، برابر، سرشناس، معروف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زورآوری
تصویر زورآوری
((وَ))
نیرومندی، پهلوانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرفوری
تصویر فرفوری
((فُ))
چینی (ظروف)، ظروف چینی ژاپن (خصوصاً)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زرزوری
تصویر زرزوری
((زُ زُ))
منسوب به زورزور، مرغی شبیه به گنجشک، مجازاً ضعیف، ناتوان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فراوری
تصویر فراوری
تولید
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برآوری
تصویر برآوری
اجابت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرآورده
تصویر فرآورده
محصول
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برآورد
تصویر برآورد
تخمین، محاسبه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فن آوری
تصویر فن آوری
تکنولوژی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فراروی
تصویر فراروی
هجری، در مقابل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فروروی
تصویر فروروی
نفوذ
فرهنگ واژه فارسی سره
روبرو، مقابل، از پهلو مورب، کم کم
فرهنگ گویش مازندرانی