- فجمه
- سوراخ کردن، فراخدره
معنی فجمه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نی رستنگاه میوه رسی
گور سنگ گور، لانه کفتار، پرچین
تاریکی
فاجر، گناهکار، تباه کار، نابکار، زناکار
کویک خرمابن که از هسته خرما روید، هسته، شتر سنگ مهسنگ کند زبانی، پرخید گی (ابهام) لکنت زبان کند زبانی، عدم فصاحت، ابهام. یک هسته خرما، یک تکسک انگور، خرما بن که از هسته روید جمع عجمات
هر دانه میوه انگور که به خوشه متصل است یک عدد از میوه انگور که به خوشه متصل است یک حبه انگور غژمه حبه گله غجمه
تکه زگال، شب سیاه
گشادگی فراخی میان دو چیز
دردمندی
دروغ آشکار، گشاده راه راه آشکار میان دو کوه آبخیز زهاب جمع فاجر بدکاران بدکرداران، زناکاران
ناگاه گرفتن کسی را، ناگاه در آمدن بر کسی. یا موت (مرگ) فجاه. مرگ ناگهانی. ناگهان: فجاه در گذشت
لاتینی تازی گشته خوک آبی گربه دریایی چانه کوچک
بوی خوش، گل سرخ، گل خوشبوی
رود کنار
گیاه بی ساغ، یک ستاره (در فرهنگ معین این واژه نیز چون نجم با گز مازک برابر آمده) ستاره اخترنجم، گزمازج طرفا
ننگ
ناگهانی مردن
ستاره، هر یک از نقطه های درخشان که شب در آسمان دیده می شود، کوکب، ستار، اختر، تارا، جرم، نیّر، کوکبه، استاره، نجم
جماعت انبوه از مردمان