جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با نجمه

نجمه

نجمه
گیاه بی ساغ، یک ستاره (در فرهنگ معین این واژه نیز چون نجم با گز مازک برابر آمده) ستاره اخترنجم، گزمازج طرفا
فرهنگ لغت هوشیار

نجمه

نجمه
سِتارِه، هر یک از نقطه های درخشان که شب در آسمان دیده می شود، کُوکَب، سِتار، اَختَر، تارا، جِرم، نَیِّر، کُوکَبِه، اِستارِه، نَجم
نجمه
فرهنگ فارسی عمید

نجمه

نجمه
نجم، و هی اخص منه. (المنجد). کوکب. ستاره. رجوع به نجم شود.
- النجمتان المزدوجتان، آن دو کوکبی که گرد مرکز ثقل مشترکی می گردند. (المنجد).
، نوعی گیاه است. (المنجد) (منتهی الارب). نَجَمه. (منتهی الارب). بار درخت گز که گزمازج و نجم نیز گویند. (ناظم الاطباء) ، کلمه. (المنجد) ، ذوالنجمه، لقب حمار. (تاج العروس). لقب حمار است به خاطر میل او به گیاه نجمه. (از المنجد)
لغت نامه دهخدا

نجمه

نجمه
قسمی گیاه است. (از المنجد). نَجْمه، درختی است که گسترده بر سطح زمین میروید، و ابوحنیفه گوید ثَیِّل و نجمه و عِکْرِش یکی هستند. (اقرب الموارد) (از المنجد). رجوع به نجم شود
لغت نامه دهخدا