معنی غجمه - فرهنگ فارسی معین
معنی غجمه
غجمه((غُ))
یک حبه از میوه انگور که به خوشه وصل است، غژمه، حبه، گله، غژم
تصویر غجمه
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با غجمه
غجمه
غجمه
هر دانه میوه انگور که به خوشه متصل است یک عدد از میوه انگور که به خوشه متصل است یک حبه انگور غژمه حبه گله غجمه
فرهنگ لغت هوشیار
غجمه
غجمه
غُژم، در تداول خراسانیان دانه. حب. گلّه. حبه. حبۀ انگور: انگورها را لفتش مده غجمه مره. یا دستش نزن غجمه مره. (به لهجۀ خراسانی)
لغت نامه دهخدا
عجمه
عجمه
کویک خرمابن که از هسته خرما روید، هسته، شتر سنگ مهسنگ کند زبانی، پرخید گی (ابهام) لکنت زبان کند زبانی، عدم فصاحت، ابهام. یک هسته خرما، یک تکسک انگور، خرما بن که از هسته روید جمع عجمات
فرهنگ لغت هوشیار
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.