از شعرای قرن نهم هجری. در مجالس النفائس آمده است: مولانا فتحی، از شعرای سلطان یعقوب است و این مطلع از اوست: مجنون چو شام عید نظر بر هلال کرد دیوانه گشت و ابروی لیلی خیال کرد. (از مجالس النفائس ص 312) قزوینی. از شاعران عهد صفوی است. مؤلف تحفۀ سامی آرد: به بیاعی مشغول است و گاهی شعر میگوید. این مطلع از اوست: خواهم ای دیده که حیران نگاری باشی هرزه گردی نکنی در پی یاری باشی. (از تحفۀ سامی ص 149)
از شعرای قرن نهم هجری. در مجالس النفائس آمده است: مولانا فتحی، از شعرای سلطان یعقوب است و این مطلع از اوست: مجنون چو شام عید نظر بر هلال کرد دیوانه گشت و ابروی لیلی خیال کرد. (از مجالس النفائس ص 312) قزوینی. از شاعران عهد صفوی است. مؤلف تحفۀ سامی آرد: به بیاعی مشغول است و گاهی شعر میگوید. این مطلع از اوست: خواهم ای دیده که حیران نگاری باشی هرزه گردی نکنی در پی یاری باشی. (از تحفۀ سامی ص 149)
گشودن، باز کردن، پیروز شدن، گشودن شهری و گرفتن آن، گشایش، پیروزی، چهل و هشتمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۲۹ آیه فتح باب: گشودن در، کنایه از شروع کار، در علم نجوم کنایه از اتصال دو ستاره به گونه ای که خانه های آن ها مقابل هم باشد و این حالت را نشانۀ نزول باران یا برف می دانستند فتح کردن: گشادن، گشودن، پیروز شدن بر دشمن، تسخیر کردن
گشودن، باز کردن، پیروز شدن، گشودن شهری و گرفتن آن، گشایش، پیروزی، چهل و هشتمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۲۹ آیه فتح باب: گشودن در، کنایه از شروع کار، در علم نجوم کنایه از اتصال دو ستاره به گونه ای که خانه های آن ها مقابل هم باشد و این حالت را نشانۀ نزول باران یا برف می دانستند فتح کردن: گشادن، گشودن، پیروز شدن بر دشمن، تسخیر کردن
اندجانی (ملا...). از شعرای قرن نهم هجری است. در مجالس النفائس آمده است: ملا فتحی، از ولایت اندجان است و در ملازمت بابر میرزا میباشد و این بیت از اوست: منکر عشق اندبی دردان بحمداللّه که من دردمندم، عاشقم، بیدرد باری نیستم. (از مجالس النفائس ترجمه فخر هروی ص 158)
اندجانی (ملا...). از شعرای قرن نهم هجری است. در مجالس النفائس آمده است: ملا فتحی، از ولایت اندجان است و در ملازمت بابر میرزا میباشد و این بیت از اوست: منکر عشق اندبی دردان بحمداللَّه که من دردمندم، عاشقم، بیدرد باری نیستم. (از مجالس النفائس ترجمه فخر هروی ص 158)
پاشا زغلول (1279 ه. ق. / 1863 میلادی - 1332 هجری قمری / 1914 میلادی) ، موسوم به احمد و معروف به فتحی پاشا زغلول، فرزند شیخ ابراهیم زغلول است. وی در فن قضا از نوابغ مصر بشمار است. تولدش در قریۀ ابیان بود. تحصیلات خود را در مصر آغاز کرد و سپس به فرانسه رفت و در سال 1304 هجری قمری به قاهره بازگشت و مناصب قضایی به عهده گرفت. (از اعلام زرکلی ص 59). او راست. 1- الاّثار العربیه الفتحیه. (مجموعۀ مقالات). 2- الاّثار الفتحیه، بکوشش احمد حمدان. 3- الاسلام، خواطر و سوانح. 4- اصول الشرایع، ترجمه از اثر معروف به نتام. 5- جوامع الکلم، ترجمه از گوستاولوبون. 6- رساله فی تزویر الاوراق. 7- روح الاجتماع، ترجمه از گوستاو لوبون. 8- روح الشرایع، ترجمه از بنتام. 9- سرّ تطور الامم، نوشتۀ گوستاو لوبون، ترجمه به عربی. 10- سرّ تقدم الانکلیزا السکسونیین، ترجمه از ادموند دیمولان. 11- شرح القانون المدنی. 12- لجنه اصلاح الجامع الازهر. 13- المحاماه فی کل زمان و مکان، در حقوق و تاریخ نظامات حکومت و سیاست در مصر. 14- الملاحظات القانونیه. 15- من امیر الی السلطان، کتابی که امیر مصطفی فاضل پاشا در 1866 میلادی به سلطان عبدالعزیز نوشته است. (از معجم المطبوعات ج 2 ستون 1435)
پاشا زغلول (1279 هَ. ق. / 1863 میلادی - 1332 هجری قمری / 1914 میلادی) ، موسوم به احمد و معروف به فتحی پاشا زغلول، فرزند شیخ ابراهیم زغلول است. وی در فن قضا از نوابغ مصر بشمار است. تولدش در قریۀ ابیان بود. تحصیلات خود را در مصر آغاز کرد و سپس به فرانسه رفت و در سال 1304 هجری قمری به قاهره بازگشت و مناصب قضایی به عهده گرفت. (از اعلام زرکلی ص 59). او راست. 1- الاَّثار العربیه الفتحیه. (مجموعۀ مقالات). 2- الاَّثار الفتحیه، بکوشش احمد حمدان. 3- الاسلام، خواطر و سوانح. 4- اصول الشرایع، ترجمه از اثر معروف به نتام. 5- جوامع الکلم، ترجمه از گوستاولوبون. 6- رساله فی تزویر الاوراق. 7- روح الاجتماع، ترجمه از گوستاو لوبون. 8- روح الشرایع، ترجمه از بنتام. 9- سرّ تطور الامم، نوشتۀ گوستاو لوبون، ترجمه به عربی. 10- سرّ تقدم الانکلیزا السکسونیین، ترجمه از ادموند دیمولان. 11- شرح القانون المدنی. 12- لجنه اصلاح الجامع الازهر. 13- المحاماه فی کل زمان و مکان، در حقوق و تاریخ نظامات حکومت و سیاست در مصر. 14- الملاحظات القانونیه. 15- من امیر الی السلطان، کتابی که امیر مصطفی فاضل پاشا در 1866 میلادی به سلطان عبدالعزیز نوشته است. (از معجم المطبوعات ج 2 ستون 1435)
ترندی، اسمش حکیم علی بن محمد است. وی معاصر سلطان بهرامشاه غزنوی بود و با حکیم سنایی و مختاری غزنوی معاشرت داشت. اشعارش کمیاب است و آنچه باقی مانده شیرین و لطیف است. در توحید گوید: تابنده به فرمان تو شد چشمۀ خورشید گردنده به تقدیر تو شد گنبدخضرا چون رحمت تو بدرقۀ چشم و زبان شد این نرگس مینا شد و آن سوسن گویا. (از مجمع الفصحاء رضاقلی هدایت ج 1 ص 372)
ترندی، اسمش حکیم علی بن محمد است. وی معاصر سلطان بهرامشاه غزنوی بود و با حکیم سنایی و مختاری غزنوی معاشرت داشت. اشعارش کمیاب است و آنچه باقی مانده شیرین و لطیف است. در توحید گوید: تابنده به فرمان تو شد چشمۀ خورشید گردنده به تقدیر تو شد گنبدخضرا چون رحمت تو بدرقۀ چشم و زبان شد این نرگس مینا شد و آن سوسن گویا. (از مجمع الفصحاء رضاقلی هدایت ج 1 ص 372)
دفتری، فتحی بن محمد (متوفی به سال 1159 هجری قمری / 1746 میلادی). از مشاهیر دمشق بود. شعر می گفت و شاعران دیگر او را مدح می گفتند. سعید السمان مدایح او را در کتابی بنام ’الروض النافح فیما ورد علی الفتح من المدائح’ گرد آورده است. (از اعلام زرکلی ص 767 از سلک الدرر)
دفتری، فتحی بن محمد (متوفی به سال 1159 هجری قمری / 1746 میلادی). از مشاهیر دمشق بود. شعر می گفت و شاعران دیگر او را مدح می گفتند. سعید السمان مدایح او را در کتابی بنام ’الروض النافح فیما ورد علی الفتح من المدائح’ گرد آورده است. (از اعلام زرکلی ص 767 از سلک الدرر)
شیروانی. ازسخنوران متوسط و از رندان صوفی نهاد است. او راست: ماه رویا قل هو الله احد این چه رخسار است ؟ الله الصمد لم یلد بی مثل لم یولد که اوست آفرید از گل بدین خوبی جسد در سحاب صنع صانع قطره ای است لم یلد یولد له کفواً احد. (از دانشمندان آذربایجان ص 294)
شیروانی. ازسخنوران متوسط و از رندان صوفی نهاد است. او راست: ماه رویا قل هو الله احد این چه رخسار است ؟ الله الصمد لم یلد بی مثل لم یولد که اوست آفرید از گل بدین خوبی جسد در سحاب صنع صانع قطره ای است لم یلد یولد له کفواً احد. (از دانشمندان آذربایجان ص 294)
از قزوینست. وی بسیار مردم آزار بود. در جوانی وفات یافت و این مطلع از اوست: غریب بر سر کوی حبیب میمیرم اجل بیا که به جایی غریب میمیرم. (از تحفۀ سامی ص 154)
از قزوینست. وی بسیار مردم آزار بود. در جوانی وفات یافت و این مطلع از اوست: غریب بر سر کوی حبیب میمیرم اجل بیا که به جایی غریب میمیرم. (از تحفۀ سامی ص 154)
فتوا. فرمان فقیه و مفتی. (منتهی الارب). آنچه عالم نویسد در موضوع حکم شرعی. آنچه فقیه نویسد برای مقلدان خود، یا درباره حکم شرعی موضوعی، یا آنچه بدیشان گوید در آن باره. رأی فقیه در حکم شرعی فرعی. فتواء. فتیا. وچرگری. (یادداشت بخط مؤلف). ج، فتاوی. (اقرب الموارد). در فارسی بیشتر با فعل دادن ترکیب شود: کجا عقل یا شرع فتوی دهد که اهل خرد دین به دنیا دهد؟ سعدی (بوستان). عزت نفسم فتوی نداد. (گلستان). ز من مپرس که فتوی دهم به مذهب عشق نظر به روی تو شاید که بردوام کنند. سعدی (بدایع). فقیه مدرسه دی مست بود و فتوی داد که می حرام، ولی به ز مال اوقاف است. حافظ. - فتوی پرسیدن، استفتاء. (یادداشت بخط مؤلف). - فتوی خواستن، فتوی پرسیدن. - فتوی دادن، افتاء. (یادداشت بخط مؤلف)
فتوا. فرمان فقیه و مفتی. (منتهی الارب). آنچه عالم نویسد در موضوع حکم شرعی. آنچه فقیه نویسد برای مقلدان خود، یا درباره حکم شرعی موضوعی، یا آنچه بدیشان گوید در آن باره. رأی فقیه در حکم شرعی فرعی. فتواء. فتیا. وچرگری. (یادداشت بخط مؤلف). ج، فتاوی. (اقرب الموارد). در فارسی بیشتر با فعل دادن ترکیب شود: کجا عقل یا شرع فتوی دهد که اهل خرد دین به دنیا دهد؟ سعدی (بوستان). عزت نفسم فتوی نداد. (گلستان). ز من مپرس که فتوی دهم به مذهب عشق نظر به روی تو شاید که بردوام کنند. سعدی (بدایع). فقیه مدرسه دی مست بود و فتوی داد که می حرام، ولی به ز مال اوقاف است. حافظ. - فتوی پرسیدن، استفتاء. (یادداشت بخط مؤلف). - فتوی خواستن، فتوی پرسیدن. - فتوی دادن، افتاء. (یادداشت بخط مؤلف)
مولانا یحیی سیبک. از جملۀ علم و فضل خراسان، که در جمیع علوم ماهر بود و در فن عروض مسلم و مشهور. شبستان خیال، تصنیف اوست و در این کتاب تخلص او فتاحی است و ’اسراری’ نیز گاهی تخلص میکرده، و در تخلص فتاحی غزلی سروده که مطلع آن این است: ای که دور لاله ساغر خالی از می می کنی رفت عمر، این داغ حسرت را دوا کی میکنی ؟ و در تخلص اسراری این غزل را در تتبع خواجه حافظ سروده است: ارۀ برگ کنب ای بنگیان زآن تیز شد تا برد بیخ نهال عمرایمان شما. (از مجالس النفائس ص 188 و 189). با توجه به مأخذ بالا از شعرای قرن نهم هجری و همزمان امیر علیشیر نوایی بوده است
مولانا یحیی سیبک. از جملۀ علم و فضل خراسان، که در جمیع علوم ماهر بود و در فن عروض مسلم و مشهور. شبستان خیال، تصنیف اوست و در این کتاب تخلص او فتاحی است و ’اسراری’ نیز گاهی تخلص میکرده، و در تخلص فتاحی غزلی سروده که مطلع آن این است: ای که دور لاله ساغر خالی از می می کنی رفت عمر، این داغ حسرت را دوا کی میکنی ؟ و در تخلص اسراری این غزل را در تتبع خواجه حافظ سروده است: ارۀ برگ کنب ای بنگیان زآن تیز شد تا برد بیخ نهال عمرایمان شما. (از مجالس النفائس ص 188 و 189). با توجه به مأخذ بالا از شعرای قرن نهم هجری و همزمان امیر علیشیر نوایی بوده است
محمد بن طاهر الصدیقی الهندی، ملقب به جمال الدین. تولدش به سال 910 هجری قمری 1504/ میلادی بود. از علمای حدیث است، او را ملک المحدثین گفته اند. نسبت او به فتن از شهرهای گجرات هند است. او راست: مجمع بحارالانوار فی غرائب التنزیل و لطائف الاخبار، در چهار مجلد، تذکره الموضوعات. وی بسال 986هجری قمری / 1578 میلادی درگذشت. (از اعلام زرکلی ص 908)
محمد بن طاهر الصدیقی الهندی، ملقب به جمال الدین. تولدش به سال 910 هجری قمری 1504/ میلادی بود. از علمای حدیث است، او را ملک المحدثین گفته اند. نسبت او به فتن از شهرهای گجرات هند است. او راست: مجمع بحارالانوار فی غرائب التنزیل و لطائف الاخبار، در چهار مجلد، تذکره الموضوعات. وی بسال 986هجری قمری / 1578 میلادی درگذشت. (از اعلام زرکلی ص 908)
علامت حرکت فتح. (اقرب الموارد). زبر، و استعمال این نزد بصریان در مبنی و معرب هر دو آمده. (غیاث). صورت آن در کتابت این است: ’’. (یادداشت بخط مؤلف) : امروز بیامدی به صلحش کش فتحه و ضمه برنشاندی. سعدی. ، شکاف قلم. (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به فتح شود
علامت حرکت فتح. (اقرب الموارد). زبر، و استعمال این نزد بصریان در مبنی و معرب هر دو آمده. (غیاث). صورت آن در کتابت این است: ’’. (یادداشت بخط مؤلف) : امروز بیامدی به صلحش کش فتحه و ضمه برنشاندی. سعدی. ، شکاف قلم. (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به فتح شود