جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با فتوحی

فتوحی

فتوحی
جامه ای که بر سینه پوشند، و به عربی آن را صُدَیر گویند. (آنندراج از نفائس اللغات)
لغت نامه دهخدا

فتاحی

فتاحی
مولانا یحیی سیبک. از جملۀ علم و فضل خراسان، که در جمیع علوم ماهر بود و در فن عروض مسلم و مشهور. شبستان خیال، تصنیف اوست و در این کتاب تخلص او فتاحی است و ’اسراری’ نیز گاهی تخلص میکرده، و در تخلص فتاحی غزلی سروده که مطلع آن این است:
ای که دور لاله ساغر خالی از می می کنی
رفت عمر، این داغ حسرت را دوا کی میکنی ؟
و در تخلص اسراری این غزل را در تتبع خواجه حافظ سروده است:
ارۀ برگ کنب ای بنگیان زآن تیز شد
تا برد بیخ نهال عمرایمان شما.
(از مجالس النفائس ص 188 و 189).
با توجه به مأخذ بالا از شعرای قرن نهم هجری و همزمان امیر علیشیر نوایی بوده است
لغت نامه دهخدا

فتوری

فتوری
سمک. (فهرست مخزن الادویه). فتور. فتره. رجوع به فتور و فتره شود
لغت نامه دهخدا

متوحی

متوحی
شتابنده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). چابک و شتابان. (ناظم الاطباء). و رجوع به توحی شود
لغت نامه دهخدا

فتوح

فتوح
گشایش در حال باطنی سالک، گشایش، برای مِثال طمع کم دار تا گر بیش یابی / فتوحی بر فتوح خویش یابی (نظامی۲ - ۲۴۸)، مالی که به عنوان نذر به پیر خانقاه می دادند، برای مِثال نذر و فتوح صومعه در وجه می نهیم / دلق ریا به آب خرابات برکشیم (حافظ - ۷۵۲)، جمعِ فتح، فتح
فتوح
فرهنگ فارسی عمید