- فاکهه
- میوه، تخمدان بارور شده و رسیدۀ گل که دانه ها را در بر می گیرد، به ویژه درصورتی که دارای گوشته باشد، بار، بر، ثمر
معنی فاکهه - جستجوی لغت در جدول جو
- فاکهه
- مونث فاکه و میوه میوه (خرما انگور انار و غیره)، جمع فواکه، نوعی حلوا. یا فاکهه شتا. آتش
- فاکهه ((کِ هِ))
- میوه، جمع فواکه، نوعی حلوا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
با هم شوخی و مزاح کردن و خندیدن
مفاکهه در فارسی لاغکاری، خوش سخنی، لاغ شوخی شوخی کردن با کسی مزاح کردن، خوش صحبتی کردن، شوخی مزاح، خوش صحبتی، جمع مفاکهات
فکاهت در فارسی خوش منشی لاغ شوخی خوشمزگی
شوخ لوده، میوه دار، فراخزی خداوند میوه میوه فروش، مردم خوش طبع
میوه زمستان، آتش