معنی فارهه - فرهنگ نامهای ایرانی
واژههای مرتبط با فارهه
فارهه
فارهه
دختر ملیحه. (منتهی الارب). دختر زیبای بانمک. دخترجوان، پرخور. (از اقرب الموارد) ، کنیزک سرودگوی. (منتهی الارب). ج، فَوارِه ْ، فُرُه، و صورت اخیر نادر است. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
فاکهه
فاکهه
میوه، تخمدان بارور شده و رسیدۀ گل که دانه ها را در بر می گیرد، به ویژه درصورتی که دارای گوشته باشد، بار، بر، ثمر
فرهنگ فارسی عمید
فارقه
فارقه
مونث فارق و جدا نشانه مونث فارق، جمع فارقات. یا علامت فارقه. نشانه ای که برای امتیاز دو شی میان آنها نهند، نشانه ای که معنیی را از معنی دیگر جدا کند بدین صورت
فرهنگ لغت هوشیار
فاکهه
فاکهه
مونث فاکه و میوه میوه (خرما انگور انار و غیره)، جمع فواکه، نوعی حلوا. یا فاکهه شتا. آتش
فرهنگ لغت هوشیار
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.