جدول جو
جدول جو

معنی فاضل - جستجوی لغت در جدول جو

فاضل
فرجاد
تصویری از فاضل
تصویر فاضل
فرهنگ واژه فارسی سره
فاضل
(پسرانه)
دارای فضیلت و برتری در علم
تصویری از فاضل
تصویر فاضل
فرهنگ نامهای ایرانی
فاضل
دارای برتری و فضیلت، به ویژه در علم، افزون، زیاد، نیکو، پسندیده، برتر
تصویری از فاضل
تصویر فاضل
فرهنگ فارسی عمید
فاضل
فزونی یابنده، کسی را گویند که در دانش و علم بر دیگران فزونی یابد و بدین معنی در زبان فارسی بسیار رایج است، دانشمند، صاحب فضل
فرهنگ لغت هوشیار
فاضل
فزونی یابنده، دانشمند، صاحب هنر
تصویری از فاضل
تصویر فاضل
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فاضله
تصویر فاضله
دانا، بخشنده، درنگ بزرگ (فاصله کبری)، بخشش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاضله
تصویر فاضله
فاضل، برتر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افاضل
تصویر افاضل
جمع افضل، فاضلتران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفاضل
تصویر تفاضل
برتری و افزونی چیزی بر چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفاضل
تصویر تفاضل
بر یکدیگر برتری جستن، فزونی جستن، از یکدیگر افزون آمدن، برتری و افزونی چیزی بر چیز دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افاضل
تصویر افاضل
افضل ها، فاضل ترها، برترها، بالاترها در علم یا حسب، جمع واژۀ افضل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افاضل
تصویر افاضل
((اَ ض ِ))
جمع افضل، برتران، دانشمندان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تفاضل
تصویر تفاضل
((تَ ضُ))
بر یکدیگر برتری جستن، برتری، فزونی، پیشی، حاصل تفریق (ریاضی)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فاعل
تصویر فاعل
کنا، کننده، کنشگر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از افضل
تصویر افضل
(پسرانه)
برترین، بالاترین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از افضل
تصویر افضل
فاضلتر، برتر، بالاتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاضل
تصویر خاضل
سر سبز تر و تازه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاعل
تصویر فاعل
به جا آورنده، کنندۀ کاری، در دستور زبان علوم ادبی کلمه ای که انجام فعل به آن نسبت داده می شود، مقابل مفعول، انجام دهندۀ عمل جنسی با دیگری
فاعل بالجبر: در فلسفه آنکه فعل او از روی آگاهی و اختیار است
فاعل مختار: مقابل فاعل بالجبر، آنکه فعل او از روی آگاهی و اختیار است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فواضل
تصویر فواضل
جمع واژۀ فاضله، فاضل، برتر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فضال
تصویر فضال
کثیرالفضل، دارای فضل بسیار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افضل
تصویر افضل
فاضل تر، برتر، بالاتر در علم یا حسب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فاصل
تصویر فاصل
جداکنندۀ دو چیز از هم مثلاً خط فاصل، فاصله، قاطع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فاضح
تصویر فاضح
رسوا کننده، آشکار کننده، روشن، آشکار مثلاً دلیل فاضح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فاجل
تصویر فاجل
منگیاگر (منگ منگیا قمار)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فابل
تصویر فابل
فرانسوی افسانه متل داستانک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاعل
تصویر فاعل
کننده کار، عمل کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاضح
تصویر فاضح
آشکار کننده، پرده دری کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاصل
تصویر فاصل
جدا کننده حق از باطل، قاطع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فائل
تصویر فائل
رگ ران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فضال
تصویر فضال
باقیمانده، بقیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فواضل
تصویر فواضل
نعمتهای بزرگ و سترگ یا نیکو و خوبترین بخششهای بزرگ، عطاهای نیکو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افضل
تصویر افضل
((اَ ضَ))
برتر، فزون تر، فاضل تر، با فضلیت تر، جمع افاضل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فاعل
تصویر فاعل
((عِ))
انجام دهنده، عمل کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فاضح
تصویر فاضح
آشکارکننده، پرده دری کننده، روشن، آشکار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فاصل
تصویر فاصل
((ص))
جداکننده دو چیز از هم
فرهنگ فارسی معین