جدول جو
جدول جو

معنی فاضح

فاضح
رسوا کننده، آشکار کننده، روشن، آشکار مثلاً دلیل فاضح
تصویری از فاضح
تصویر فاضح
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با فاضح

فاضح

فاضح
جایی است در نزدیکی مکه پهلوی ابوقبیس که مردم شهرهای دیگر برای رفع احتیاجات خود بدانجا میرفتند. این محل را نظربه اینکه بنی جرهم و بنی قطوراء در آنجا جنگیدند و بنی قطوراء شکست خوردند و رئیس آنها کشته شد، فاضح (رسواکننده) خوانده اند. (از معجم البلدن) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا