مؤنث فارع. زیر کوه، آب راهۀ بلند. (منتهی الارب). ج، فوارع، اندازه ای ازغنائم که رو به فزونی باشد اما خمس بدان تعلق نگیرد. (از اقرب الموارد) ، فارعه الطریق، بالای راه و محل قطع یا حواشی آن. (از اقرب الموارد)
مؤنث فارع. زیر کوه، آب راهۀ بلند. (منتهی الارب). ج، فوارع، اندازه ای ازغنائم که رو به فزونی باشد اما خمس بدان تعلق نگیرد. (از اقرب الموارد) ، فارعه الطریق، بالای راه و محل قطع یا حواشی آن. (از اقرب الموارد)
منسوب به مردی بنام فارس. قریه ای باصفا و پر از بوستانها و باغهای پی درپی است که بر ساحل نهر عیسی در نزدیک بغداد واقع است. بین این قریه و قریۀ محول دو فرسنگ باشد. (از معجم البلدان)
منسوب به مردی بنام فارس. قریه ای باصفا و پر از بوستانها و باغهای پی درپی است که بر ساحل نهر عیسی در نزدیک بغداد واقع است. بین این قریه و قریۀ محول دو فرسنگ باشد. (از معجم البلدان)
منسوب به فارس که فارسیان و ممالک آنها باشد، (منتهی الارب)، معرب پارسی، ایرانی، (حاشیۀ برهان چ معین: پارس)، فارس، عجم، رجوع به عجم وفارس شود، پارسی، زبان فارسی، که شامل سه زبان است: پارسی باستان، پارسی میانه (پهلوی و اشکانی)، و پارسی نو (فارسی بعد از اسلام)، و چون مطلقاً فارسی گویند مراد زبان اخیر است، (حاشیۀ برهان چ معین: پارس)، رجوع به فارسی باستان، فارسی جدید و فارسی میانه و زبان فارسی شود، ابن الندیم از عبداﷲ بن مقفع حکایت کند که لغات فارسی شش است: فهلویه (پهلوی)، دریه (دری)، فارسیه (زبان مردم فارس)، خوزیه (زبان مردم خوزستان)، و سریانیه، فهلویه منسوب است به فهله (پهله) نامی که بر مجموع شهرهای پنجگانه اصفهان و ری و همدان و ماه نهاوند و آذربایجان دهند، دریه لغت شهرهای مداین است و درباریان پادشاه بدان سخن کنند و غالب آن لغت مردم خراسان و مشرق ایران و اهل بلخ است، فارسیه لغت موبدان و علما و امثال آنان است و آن زبان اهل فارس باشد، خوزیه زبانی است که ملوک و اشراف در خلوت خانه ها و بازی جایها و عیش گاهها و با حواشی بدان تکلم کنند، سریانی زبان ویژۀ اهل دانش و نگارش است، (از الفهرست چ مصر ص 19)، - تمر فارسی، نوعی از خرمای خوب است، - خط فارسی، خطی که امروز در نوشتن بوسیلۀ ایرانیان بکار میرود و الفبای آن با الفبای بسیاری از کشورهای اسلامی و بخصوص ممالک عربی تقریباً یکی است، در تداول عام در برابر خط لاتین (اروپایی)، فارسی گفته میشود، ، یکی از مردم فارس، (حاشیۀ برهان)، مقابل ترک و عرب، زردشتی، مخصوصاً زردشتی مقیم هند، (حاشیۀ برهان)، به دین
منسوب به فارس که فارسیان و ممالک آنها باشد، (منتهی الارب)، معرب پارسی، ایرانی، (حاشیۀ برهان چ معین: پارس)، فارس، عجم، رجوع به عجم وفارس شود، پارسی، زبان فارسی، که شامل سه زبان است: پارسی باستان، پارسی میانه (پهلوی و اشکانی)، و پارسی نو (فارسی بعد از اسلام)، و چون مطلقاً فارسی گویند مراد زبان اخیر است، (حاشیۀ برهان چ معین: پارس)، رجوع به فارسی باستان، فارسی جدید و فارسی میانه و زبان فارسی شود، ابن الندیم از عبداﷲ بن مقفع حکایت کند که لغات فارسی شش است: فهلویه (پهلوی)، دریه (دری)، فارسیه (زبان مردم فارس)، خوزیه (زبان مردم خوزستان)، و سریانیه، فهلویه منسوب است به فهله (پهله) نامی که بر مجموع شهرهای پنجگانه اصفهان و ری و همدان و ماه نهاوند و آذربایجان دهند، دریه لغت شهرهای مداین است و درباریان پادشاه بدان سخن کنند و غالب آن لغت مردم خراسان و مشرق ایران و اهل بلخ است، فارسیه لغت موبدان و علما و امثال آنان است و آن زبان اهل فارس باشد، خوزیه زبانی است که ملوک و اشراف در خلوت خانه ها و بازی جایها و عیش گاهها و با حواشی بدان تکلم کنند، سریانی زبان ویژۀ اهل دانش و نگارش است، (از الفهرست چ مصر ص 19)، - تمر فارسی، نوعی از خرمای خوب است، - خط فارسی، خطی که امروز در نوشتن بوسیلۀ ایرانیان بکار میرود و الفبای آن با الفبای بسیاری از کشورهای اسلامی و بخصوص ممالک عربی تقریباً یکی است، در تداول عام در برابر خط لاتین (اروپایی)، فارسی گفته میشود، ، یکی از مردم فارس، (حاشیۀ برهان)، مقابل ترک و عرب، زردشتی، مخصوصاً زردشتی مقیم هند، (حاشیۀ برهان)، به دین
در اصطلاح بنایان، مقسمی، (از یادداشت بخط مؤلف)، رجوع به مقسّمی شود، - فارسی بریدن، مقابل راسته بریدن، بریدن آهن و تیر است بطوری که مقطع عمود بر طول آن نباشد، مورب بریدن
در اصطلاح بنایان، مقسمی، (از یادداشت بخط مؤلف)، رجوع به مُقَسَّمی شود، - فارسی بریدن، مقابل راسته بریدن، بریدن آهن و تیر است بطوری که مقطع عمود بر طول آن نباشد، مورب بریدن
دهی است از دهستان آل حرم بخش کنگان شهرستان بوشهر که در 105 هزارگزی جنوب خاوری کنگان و 5 هزارگزی راه فرعی کنگان به لنگه واقع است، جلگه ای گرمسیر، مالاریایی و دارای 100 تن سکنه میباشد، آب آنجا از چاه تأمین میشود و محصول عمده آن غلات، خرما، تنباکو و شغل اهالی زراعت است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
دهی است از دهستان آل حرم بخش کنگان شهرستان بوشهر که در 105 هزارگزی جنوب خاوری کنگان و 5 هزارگزی راه فرعی کنگان به لنگه واقع است، جلگه ای گرمسیر، مالاریایی و دارای 100 تن سکنه میباشد، آب آنجا از چاه تأمین میشود و محصول عمده آن غلات، خرما، تنباکو و شغل اهالی زراعت است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
بر گرفته از روسی} کاسا {بر گرفته از} کیس {انگلیسی وانخان جعبه ای کم عمق و خانه خانه (معمولا دارای 114 خانه) که حروف سربی را در خانه های آن جای دهند و حروفچین برای تنظیم کلمات حرفها را از آنها بیرون میاورد و پهلوی هم می چیند محفظه سربی در چاپخانه ها
بر گرفته از روسی} کاسا {بر گرفته از} کیس {انگلیسی وانخان جعبه ای کم عمق و خانه خانه (معمولا دارای 114 خانه) که حروف سربی را در خانه های آن جای دهند و حروفچین برای تنظیم کلمات حرفها را از آنها بیرون میاورد و پهلوی هم می چیند محفظه سربی در چاپخانه ها
مونث فارق و جدا نشانه مونث فارق، جمع فارقات. یا علامت فارقه. نشانه ای که برای امتیاز دو شی میان آنها نهند، نشانه ای که معنیی را از معنی دیگر جدا کند بدین صورت
مونث فارق و جدا نشانه مونث فارق، جمع فارقات. یا علامت فارقه. نشانه ای که برای امتیاز دو شی میان آنها نهند، نشانه ای که معنیی را از معنی دیگر جدا کند بدین صورت
پارسی تازی گشته پارسی منسوب به فارس از مردم ایالت فارس پارسی، ایرانی، زردشتی (مخصوصا مقیم هند) پارسی، زبان مردم ایران، مورب پشت کمانی اهل فارس پارسی، زبان ایرانی
پارسی تازی گشته پارسی منسوب به فارس از مردم ایالت فارس پارسی، ایرانی، زردشتی (مخصوصا مقیم هند) پارسی، زبان مردم ایران، مورب پشت کمانی اهل فارس پارسی، زبان ایرانی
پارسی، ایرانی، زبان مردم ایران، امروز فارسی رایج زمان حال، باستان زبان دوره هخامنشیان، دری زبان سده های سوم تا ششم هجری و زبان رایج افغانستان، میانه زبان فارسی دوره اشکانی و ساسانی، نوعی برش چوب در نج
پارسی، ایرانی، زبان مردم ایران، امروز فارسی رایج زمان حال، باستان زبان دوره هخامنشیان، دَری زبان سده های سوم تا ششم هجری و زبان رایج افغانستان، میانه زبان فارسی دوره اشکانی و ساسانی، نوعی بُرش چوب در نج