جدول جو
جدول جو

معنی غیشیدن - جستجوی لغت در جدول جو

غیشیدن
(مَ نَ / نِ شُ دَ)
آرزو کردن. (فرهنگ شعوری ج 2 ورق 187 ب). خواستن چیزی و آرزوی آن داشتن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ریشیدن
تصویر ریشیدن
ریختن، پاشیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غیژیدن
تصویر غیژیدن
سر خوردن، لغزیدن
فرهنگ فارسی عمید
(نَ تَ)
نگاه کردن. این کلمه در المدخل در احکام نجوم آمده. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(لَ اَ سَ دَ)
فروریختن چیزی در چیزی. (از ناظم الاطباء) (از برهان) (آنندراج) (از فرهنگ جهانگیری). ریختن. (از شعوری ج 2 ص 20) ، گداختن، پاشیدن. (ناظم الاطباء) ، چشمه چشمه کردن جامه. (از لغت فرس اسدی) ، آمیختن و رنگ کردن. (آنندراج) (از غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
(مَ غَ / غِ کَ دَ)
به سفاهت حرف زدن. (آنندراج). هرزه و هذیان گویی. (از فرهنگ شعوری)
لغت نامه دهخدا
(مُ فَ / فِ عَ / عِ نِ /نَ دَ)
بمعنی غیژیدن است. در منتهی الارب آمده: شظی الفرس شظی، لنگید اسب از غیزیدن استخوان شظای آن. رجوع به غیژیدن شود
لغت نامه دهخدا
(مُ قَ / قِ بَ کَ دَ)
مرکّب از: غیژ + یدن، پسوند مصدری، بمعنی خیزیدن است. (از فرهنگ جهانگیری)، بمعنی خیزیدن است یعنی لغزیدن و به چهار دست و پا و زانو نشسته براه رفتن طفلان و مردمان شل. (برهان قاطع) (آنندراج)، برابر با خیزیدن است وبا خزیدن مقایسه شود. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، امر آن غیژ می آید. (برهان قاطع) (غیاث اللغات ذیل غیژ)، همان غژیدن یعنی راه رفتن طفل به زانو و سرین است، و غیژ امر بدین معنی است. (فرهنگ رشیدی) (آنندراج) (انجمن آرا)، نشسته بزور دست و سینه رفتن است، چنانکه اطفال بی دست و پایان روند. (غیاث اللغات)، برشکم رفتن همچون خزندگان و زواحف. کون سره کردن، چنانکه طفل شیرخوار. کون سره. زحاف. رفتن بسان مار: مخیطالحیه، جای غیژیدن مار. (منتهی الارب) :
باد برتخت سلیمان رفت کژ
پس سلیمان گفت بادا کژ مغژ.
مولوی (مثنوی)،
لنگ و لوک و چفته شکل و بی ادب
سوی او می غیژ و او را می طلب.
مولوی (مثنوی) (از فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا)،
آن طرفه مرغم کز چمن بر اعتماد خویشتن
بی دام و بی گیرنده ای اندر قفس غیژیده ام.
مولوی (از جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
(مُ رَبْ بَ نِ شَ تَ)
غش کردن. ضعف کردن. افتادن و سست شدن. (از فرهنگ شعوری ج 2 ورق 187 ب) (استینگاس)
لغت نامه دهخدا
(نَخْ / نَخْ وَ تَ)
گستریدن. (حاشیۀ فرهنگ اسدی). رجوع به ویشیده شود، پیچیدن
لغت نامه دهخدا
(مُ شُ دَ)
خشمناک شدن و قهرآلود گردیدن. (برهان قاطع) (آنندراج). خشم آلوده شدن. (فرهنگ رشیدی). غراشیدن. (برهان قاطع). برآشفتن
لغت نامه دهخدا
دادن عطا کردن، معاف کردن عفو کردن، قسمت کردن تقسیم کردن، گاهی ورزشکاری برای حفظ منافع حریف یا باحترام او مسابقه را می بخشد و بنفع حریف خود کنار می کشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوشیدن
تصویر خوشیدن
خشک شدن
فرهنگ لغت هوشیار
از پوست بدن یا سطح چیزی با سر ناخن خار و جز آن ایجاد خراش کردن خراش دادن، ریش کردن مجروح ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوشیدن
تصویر جوشیدن
حاصل شدن جوش به واسطه حرارت و یا تخمیر و انقلاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جخشیدن
تصویر جخشیدن
چین دار شدن، در هم کشیده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیبیدن
تصویر زیبیدن
آراستن، خوش آیند بودن
فرهنگ لغت هوشیار
پنبه یا پشم را با دوک ریسیدن تافتن تابیدن:) می آسوده در مجلس همی گشت رخ میخواره همچون می همی رشت (ویس و رامین)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رخشیدن
تصویر رخشیدن
پرتو انداختن تابیدن روشن شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوشیدن
تصویر دوشیدن
فشردن دو پستان و شیر بیرون کردن، استمراء
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیریدن
تصویر دیریدن
طول کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درشیدن
تصویر درشیدن
روشنائی دادن، درخشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باشیدن
تصویر باشیدن
ایستادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آغوشیدن
تصویر آغوشیدن
در بغل گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آگیشیدن
تصویر آگیشیدن
آویختن، پیچیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیزیدن
تصویر بیزیدن
چیزی را از غربال گذراندن نرمه چیزی را از مو بیز بیرون کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرشیدن
تصویر غرشیدن
خشمناک شدن غضب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیژیدن
تصویر غیژیدن
بر شکم رفتن همچون خزندگان و کودکان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیزیدن
تصویر غیزیدن
بر شکم رفتن همچون خزندگان و کودکان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیشیدن
تصویر نیشیدن
نگاه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیسیدن
تصویر خیسیدن
مرطوب شدن تر شدن، حل کردن، سرشتن (مانند معجون)، خمیر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیژیدن
تصویر غیژیدن
((غِ دَ))
غزیدن، خزیدن، سینه خیز رفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ریشیدن
تصویر ریشیدن
((دَ))
زخم شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ریشیدن
تصویر ریشیدن
ریشه ریشه کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بوشیدن
تصویر بوشیدن
ملاحظه کردن
فرهنگ واژه فارسی سره