- غژنده
- خزنده، آنکه روی زمین می خزد، در علم زیست شناسی خزندگان
معنی غژنده - جستجوی لغت در جدول جو
- غژنده
- نشسته راه رونده خزنده، رونده
- غژنده ((غَ ژَ دِ))
- رونده، خزنده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنکه گل و شفته میان دو خشت یا دو سنگ گسترد
غمناک، غمگین، اندوهگین
آنکه ملاط روی سنگ یا آجر می کشد
ویژگی آنچه یا آنکه بانگ مهیب برآورد، برای مثال به بزم اندرون ابر بخشنده بود / به رزم اندرون شیر غرنده بود (ابوالمؤید - شاعران بی دیوان - ۵۸)
نشسته براه رفته، برهم نشسته بهم چسبیده
شیر و گرگ خشم آلود که از غایت خشم فریاد کند و بر خود پیچد
اندوهگین
آنکه بغیژد خزنده
خزیده، برهم نشسته
Roaring
ревущий
brüllend
ревучий
ryczący
rugindo
rugiente
rugissant
ruggente
brullend
दहाड़ते हुए
mengaum
زاعقٌ
kükreyen
kunguruma
গর্জনকারী