معنی غیژنده - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با غیژنده
غیژنده
- غیژنده
- خزنده. بر شکم یا روی چهار دست و پا راه رونده. غیژان. رجوع به غیژیدن شود
لغت نامه دهخدا
غژنده
- غژنده
- خزنده، آنکه روی زمین می خزد، در علم زیست شناسی خزندگان
فرهنگ فارسی عمید
غژنده
- غژنده
- نعت فاعلی ازغژیدن. برهم نشیننده و خزنده. رجوع به غژیدن شود
لغت نامه دهخدا