جدول جو
جدول جو

معنی غوشنگ - جستجوی لغت در جدول جو

غوشنگ
غاوشنگ، چوبی که با آن گاو یا خر را می رانند
تصویری از غوشنگ
تصویر غوشنگ
فرهنگ فارسی عمید
غوشنگ
مهمیز غاوشنگ
تصویری از غوشنگ
تصویر غوشنگ
فرهنگ لغت هوشیار
غوشنگ
((غُ شَ))
مهمیز
تصویری از غوشنگ
تصویر غوشنگ
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هوشنگ
تصویر هوشنگ
(پسرانه)
هوش، درایت، نام یکی از سلاطین پیشدادی و فرزند سیامک، از شخصیتهای شاهنامه، نام فرزند سیامک پادشاه پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از غاوشنگ
تصویر غاوشنگ
چوبی که با آن گاو یا خر را می رانند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غاوشنگ
تصویر غاوشنگ
چوی که بدان گاو را رانند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غوشنه
تصویر غوشنه
پارسی تازی گشته غویشه گونه ای از سماروغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غاوشنگ
تصویر غاوشنگ
((شَ))
چوبی که بدان گاو را رانند
فرهنگ فارسی معین
ریسمانی که در خانه ها کنار دیوار یا جای دیگر می بندند و جامه ها را روی آن می اندازند، رژه، ریجه، بند، ریسمانی که خوشه های انگور یا میوه های دیگر را به آن آویزان می کنند، آونگ، اوننگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غوشنه
تصویر غوشنه
نوعی قارچ یا سماروغ، غوبنک، گیاه خشک، خوشۀ خشکیده، خوشه، خویشه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وشنگ
تصویر وشنگ
میله یا آلتی که حلاج با آن پنبه دانه را از پنبه جدا می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وشنگ
تصویر وشنگ
میل آهنی که بوسیله آن دانه پنبه را از پنبه خارج کنند، میل حلاج: (گر بری دست سوی نان دانت در فراخی و گاه نعمت تنگ) (بکنی هر دو چشم خویش از بخل همچو حلاج دانه را به وشنگ) (چها. بدون ذکرنام شاعر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وشنگ
تصویر وشنگ
میل آهنی که به وسیله آن دانه پنبه را از پنبه خارج کنند، میل حلاج
فرهنگ فارسی معین