جدول جو
جدول جو

معنی غنیت - جستجوی لغت در جدول جو

غنیت
توانگری مالداری
تصویری از غنیت
تصویر غنیت
فرهنگ لغت هوشیار
غنیت
توانگری، بی نیازی
تصویری از غنیت
تصویر غنیت
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غایت
تصویر غایت
تا
فرهنگ واژه فارسی سره
ساختمان، سرشت، نهاد، آفرینش، توان نیرو بنا، نهاد و آفرینش چیزی فطرت
فرهنگ لغت هوشیار
هستی جود، جمع انیات توضیح (هستی را انیت خوانند بتازی و ماهیت دیگر است و انیت دیگر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنیت
تصویر سنیت
سال قحط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منیت
تصویر منیت
اجل، مرگ، املای دیگر واژۀ منیّة
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غشیت
تصویر غشیت
بیهوشی، بی هوش بودن، کندذهنی، کودنی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غنیمت
تصویر غنیمت
آنچه در جنگ به زور از دشمن گرفته شود، آنچه بی رنج و زحمت به دست آید
غنیمت داشتن: کنایه از فایده و سود بردن از آنچه در دسترس است، غنیمت شمردن
غنیمت دانستن: کنایه از فایده و سود بردن از آنچه در دسترس است، غنیمت شمردن، برای مثال صاحبا عمر عزیز است غنیمت دانش / گوی خیری که توانی ببر از میدانش (سعدی۱ - ۴۷۲)
غنیمت شمردن: کنایه از فایده و سود بردن از آنچه در دسترس است، برای مثال خیری کن ای فلان و غنیمت شمار عمر / زآن پیشتر که بانگ برآید فلان نماند (سعدی - ۵۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غایت
تصویر غایت
نهایت و پایان چیزی، آخرین درجه، مقصود، مقصد، پایان
غایت مطلوب: نهایت خواسته و آرزو
غایت مقصود: نهایت خواسته و آرزو، غایت مطلوب
به غایت: بسیار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غنیم
تصویر غنیم
آنچه در جنگ به قهر و غلبه از دشمن بگیرند، غنیمت، دشمن، برای مثال خویشتن دارد او دو هفته نگاه / هم بر آن سان که از غنیم غنیم (ابوحنیفۀ اسکافی - شاعران بی دیوان - ۵۹۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غایت
تصویر غایت
سرانجام، پایان کار، نهایت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غنیه
تصویر غنیه
توانگری، بی نیازی
فرهنگ لغت هوشیار
اموالی که مسلمانان در جهاد با کفار حربی بدست آورند، مال و خواسته که از دشمن گرفته شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غنیم
تصویر غنیم
پروه گیرنده، پروه بی رنج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غنیظ
تصویر غنیظ
غوله خوابانده تا برسد، غوره خرمای خوابانده غوله نا رس کال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قنیت
تصویر قنیت
کم خوراک: زن، مشک جادار مشک آبگیر، روان کننده
فرهنگ لغت هوشیار
نامی که در اول آن کلمه ابو (ابا ابی) (پدر) ام (مادر) ابن (پسر) یا بنت (دختر) باشد مانند: ابو الحسن (ابا القاسم ابی بکر) ام کلثوم ابن حاجب بنت الکرم: منم آن شیر گله منم آن پیل یله نام من بهرام گور و کنیتم بوجبله. (تاریخ ادبیات. دکتر صفا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منیت
تصویر منیت
خواهش، آرزو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انیت
تصویر انیت
((اَ نِّ یَُ))
هستی، وجود، جمع انیات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بنیت
تصویر بنیت
((بِ یَ))
ساختمان، بنا، فطرت، توانایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غایت
تصویر غایت
((یَ))
پایان، نهایت، مقصد، مقصود، مطلوب نهایت آرزو، تمامی مطلوب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غنیه
تصویر غنیه
((غَ یَ یا یِ))
بی نیاز شدن، توانگر شدن، بی نیازی، توانگری، چاره، دارای جمال یا مال فراوان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غنیمت
تصویر غنیمت
((غَ مَ))
هر آن چه که در جنگ از حریف شکست خورده به دست آید، در فارسی هر مالی که بدون زحمت به دست آمده باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غنیم
تصویر غنیم
((غَ))
غنیمت، در فارسی به معنای دشمن، حریف در کشتی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کنیت
تصویر کنیت
((کُ یَ))
لقب، برنام، کنیه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منیت
تصویر منیت
((مَ یَّ))
غرور، خودبینی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منیت
تصویر منیت
((مَ نِ یَّ))
اجل، مرگ، سرنوشت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منیت
تصویر منیت
آرزو، خواهش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غنیه
تصویر غنیه
توانگری، بی نیازی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غنی
تصویر غنی
پر بار، پرمایه، توان گر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نیت
تصویر نیت
آهنگ، خواست، خواسته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از غنی
تصویر غنی
توانگر، مالدار، بی نیاز، سرشار، پر از عناصر مفید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غنی
تصویر غنی
مالدار، بی نیاز گردیدن، زندگی را براحتی گذرانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیت
تصویر نیت
اراده، قصد، آهنگ، عزم
فرهنگ لغت هوشیار