- غندز
- پارسی تازی گشته کندز سگ آبی -2 می، شب سیاه به گواژ
معنی غندز - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
هر چیز پیچیده و گلوله شده، پنبۀ زده شده که گلوله کرده باشند برای رشتن، گلولۀ پنبۀ زده شده، پنجک، پاغند،
در علم زیست شناسی عنکبوت
در علم زیست شناسی عنکبوت
غنده، هر چیز پیچیده و گلوله شده، پنبۀ زده شده که آن را برای رشتن گلوله کرده باشند، پنبۀ گلوله شده، بندک، بنجک، پنجک، کندش، بندش، پندش، کلن، غند، گل غنده
بوی بد. فراهم آمده جمع شده، پنبه گرد و گلوله کرده گلوله پنبه که آماده رشتن است، گلوله خمیر نان، کلوج کلوچه، نفیر غندرود غنده رود، عنکبوت، رتیلا
پنبه برزده گرد کرده شده
جوان فربه و ستبر
پارسی تازی گشته کهندز کهن دژ کهن دژ قلعه قدیم و مستحکم. بیدستر، قسمی شراب، سیاهی شب: صبح فنک پوش را ابر زره در قبا برده کلاه قندز شب را ز تاب. (خاقانی. عبد 42)
قلعه قدیمی دژ کهن: گه بران کندز بلند نشین گه درین بوستان چشم گشای. (رودکی)، دژی استوار و قدیمی که در میانه شهر باشد
هرچیز پیچیده و گلوله شده، پنبه گلوله کرده، عنکبوت
جوان فربه و ستبر
قمپز، لاف و گزاف
قلعۀ کهن، دژ کهن، برای مثال گه در آن کندز بلند نشین / گه بدین بوستان چشم گشای (رودکی - ۵۲۹)
غنده، هر چیز پیچیده و گلوله شده، پنبۀ زده شده که آن را برای رشتن گلوله کرده باشند، پنبۀ گلوله شده، بندک، بنجک، پنجک، غندش، کندش، بندش، پندش، کلن، گل غنده
فراهم آمده جمع شده گرد شده، گروه