جدول جو
جدول جو

معنی غمدیده - جستجوی لغت در جدول جو

غمدیده
کسی که غم و اندوهی به او رسیده مغموم محزون، ماتم زدن مصیبت رسیده
تصویری از غمدیده
تصویر غمدیده
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نادیده
تصویر نادیده
دیده نشده، آنچه به چشم دیده نشده، کسی که چیزی را ندیده، برای مثال تو چه دانی قدر آب دیدگان / عاشق نانی تو چون نادیدگان (مولوی - ۱۰۲)، کنایه از بخیل، خسیس، ممسک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نمدیده
تصویر نمدیده
نمناک، نمدار، مرطوب، چیزی یا جایی که رطوبت به آن سرایت کرده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غم دیده
تصویر غم دیده
کسی که غم و اندوهی به او رسیده، ماتم زده، غمگین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گندیده
تصویر گندیده
بدبو، چیزی که در جایی مانده و فاسد و بدبو شده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دزدیده
تصویر دزدیده
مال ربوده شده، دزدی شده، به طور دزدی و پنهانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غم زده
تصویر غم زده
غم دیده، اندوهگین، ماتم زده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غالیده
تصویر غالیده
غلتیده، غلت خورده، غلت زده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کندیده
تصویر کندیده
کنده، جداشده، گود شده، گودال عریض برای جلوگیری از عبور دشمن یا برگرداندن سیل، خندق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غمدیدگی
تصویر غمدیدگی
حالت و کیفیت غمدیده غمزدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غنویده
تصویر غنویده
خفته، آسوده آرمیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قردیده
تصویر قردیده
کشک پشت درآدمی، بالای کوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلتیده
تصویر غلتیده
به پهلو یا بپهنا گردیده غلت زده غلت خورده
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه توسط قلم برشته تحریر آمده، مبتذل: نظامی که در رشته گوهر کشید قلمدیده ها را در قلم در کشید
فرهنگ لغت هوشیار
کنده، وا داشته بکندن: زاب نام پادشاهی است از پادشاهان فرس که این همه انهار کندیده اوست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گردیده
تصویر گردیده
گشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گندیده
تصویر گندیده
بدبو متعفن، فاسد تباه شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ممدوده
تصویر ممدوده
مونث ممدود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نادیده
تصویر نادیده
مخفی، نامرئی، غیربارز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نم دیده
تصویر نم دیده
چیزی یامحلی که رطوبت بدان رسیده نمناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غم زده
تصویر غم زده
نژند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرشیده
تصویر غرشیده
خشمناک شده خشم آلود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غاژیده
تصویر غاژیده
پنبه دانه از پنبه بیرون کرده پشم زده و مهیا برای رشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غالیده
تصویر غالیده
غلطیده، غلطانیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رزمدیده
تصویر رزمدیده
آنکه در جنگهای بسیار شرکت کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دزدیده
تصویر دزدیده
ربوده، سرقت شده
فرهنگ لغت هوشیار
جامه یا متاعی دیگر که در آب افتاده وبه آن زیان رسیده باشد، باتجربه، آسیب دیده براثر آب، خیس تر نم کشیده، قرار گرفته در معرض آب دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مدیده
تصویر مدیده
مونث مدید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غم دیده
تصویر غم دیده
ماتم زده، غمگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبدیده
تصویر آبدیده
جلا یافته، جوهردار، آزموده، باتجربه، چیزی که آب آن را فاسد کرده باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دزدیده
تصویر دزدیده
((دُ دِ))
مال یا پول دزدیده شده، به طور پنهانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ستمدیده
تصویر ستمدیده
مظلوم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گندیده
تصویر گندیده
آسن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گردیده
تصویر گردیده
عوض
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آبدیده
تصویر آبدیده
آواریه
فرهنگ واژه فارسی سره