معنی غم زده - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با غم زده
غم زدا
- غم زدا
- آنکه یا آنچه غم و غصه را بزداید، غم زداینده، زدایندۀغم
فرهنگ فارسی عمید
کم زده
- کم زده
- کسی که حقیر و فرومایه به شمار آمده، کم بخت، آواره، سرگشته
فرهنگ فارسی عمید
کم زده
- کم زده
- اظهار عجز کرده، حقیر شمرده فرومایه محسوب شده، کسی که پیوسته در قمار نقش کم زند، کم بخت بیدولت، آواره سر گشته، کافر منافق
فرهنگ لغت هوشیار
خم زده
- خم زده
- گریخته. فرارکرده. (یادداشت بخط مؤلف) ، منحنی شده:
دو پی هر دو چون لام الف خم زده
دو حرف از یکی جنس بر هم زده.
نظامی
لغت نامه دهخدا