گره گوشت. گره اندام پیه ناک. (منتهی الارب). هر گرهی در جسد که پیه آن را فراگیرد. (از اقرب الموارد) ، هر گوشتپارۀ درشت میان پی. هر خون بسته میان گوشت و پوست. (منتهی الارب) ، پاره گوشتی صلب که میان پوست و گوشت به علت بیماری ایجاد شود و با تحریک به حرکت می آید. (از اقرب الموارد). غده، طاعون شتر. (اقرب الموارد)
گره گوشت. گره اندام پیه ناک. (منتهی الارب). هر گرهی در جسد که پیه آن را فراگیرد. (از اقرب الموارد) ، هر گوشتپارۀ درشت میان پی. هر خون بسته میان گوشت و پوست. (منتهی الارب) ، پاره گوشتی صلب که میان پوست و گوشت به علت بیماری ایجاد شود و با تحریک به حرکت می آید. (از اقرب الموارد). غده، طاعون شتر. (اقرب الموارد)
اسم مرت از غفو در حالت مصدری. یکبار به خواب شدن یا چرت زدن. (از اقرب الموارد). چرت. خواب سبک. ج، غفوات. (دزی ج 2 ص 219) ، یکبار برآمدن چیزی بر آب. (از اقرب الموارد) ، پشتۀ بلند که آب برآن نرود. زبیه. (اقرب الموارد). رجوع به غفو شود، مغاکی که در بلندی جهت شکار شیر کنند. (ناظم الاطباء)
اسم مرت از غَفْوْ در حالت مصدری. یکبار به خواب شدن یا چرت زدن. (از اقرب الموارد). چرت. خواب سبک. ج، غَفَوات. (دزی ج 2 ص 219) ، یکبار برآمدن چیزی بر آب. (از اقرب الموارد) ، پشتۀ بلند که آب برآن نرود. زُبیَه. (اقرب الموارد). رجوع به غَفْوْ شود، مغاکی که در بلندی جهت شکار شیر کنند. (ناظم الاطباء)
سوتکی فرناسی فرناس سویس سویست فرغول (تا خیر بود در کار ها) به هر کار بیداد و بشکول باش به دل دشمن خواب و فرغول باش فرویشی پرویشی (و هم فی غفله و ایشان در فرویشی اند) ناگهان نابیوسان نانیوشان ناگهان بی خبر: مشغول صحبت بودند که جمشید غفله وارد شد، توضیح نوشتن این کلمه به صورت غفلتا صحیح نیست
سوتکی فرناسی فرناس سویس سویست فرغول (تا خیر بود در کار ها) به هر کار بیداد و بشکول باش به دل دشمن خواب و فرغول باش فرویشی پرویشی (و هم فی غفله و ایشان در فرویشی اند) ناگهان نابیوسان نانیوشان ناگهان بی خبر: مشغول صحبت بودند که جمشید غفله وارد شد، توضیح نوشتن این کلمه به صورت غفلتا صحیح نیست