معنی حفده - فرهنگ فارسی عمید
معنی حفده
- حفده
- احفادها، فرزندزادگان، نوادگان، نبیرگان، جمع واژۀ احفاد
تصویر حفده
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با حفده
حفده
- حفده
- جَمعِ واژۀ حافد. (دهار) (مهذب الاسماء). حفد. خدمتگاران. یاریگران. (منتهی الارب). خدمه. (اقرب الموارد). اعوان. (مهذب الاسماء). خادمان. یاران، دختران. دخترکان، نبیرگان. نوادگان، دامادان و خسران. (منتهی الارب) ، صناع الوشی. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
حفظه
- حفظه
- جمع حافظ، نگهبانان، فرشتگان نگهبان جمع حافظ. نگاهبان: (دستور اکید بحفظه برای نگاهبانی وی داد)، از بر کنندگان: حفظه قرآن
فرهنگ لغت هوشیار