جدول جو
جدول جو

معنی غزگانه - جستجوی لغت در جدول جو

غزگانه
(غِ زِ حِ)
ده کوچکی است از دهستان سویرۀ بخش هندیجان شهرستان خرم شهر، که در 28هزارگزی شمال باختری هندیجان و 2هزارگزی جنوب راه بندر معشور به ده ملا واقع است و دارای 40 تن سکنه میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بیگانه
تصویر بیگانه
ناشناس، ناآشنا، غریب، کسی که از کشور دیگر باشد، اجنبی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سنگانه
تصویر سنگانه
پرنده ای کوچک به اندازۀ گنجشک و شبیه آن با منقار باریک و نوک تیز و پرواز سریع و کوتاه، صعوه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دزدانه
تصویر دزدانه
مانند دزدان، نهانی، دور از چشم کسی، یواش و بی سر و صدا، دزدکی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روزگانه
تصویر روزگانه
روزی، خوراک هر روزه، وظیفه، مزد روزانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آفگانه
تصویر آفگانه
جنین که پیش از موقع سقط شود، بچۀ نارسیده، فگانه، اپگانه، افگانه
آفگانه کردن: بچه سقط کردن، بچه افکندن، برای مثال شکم حادثات آبستن / از نهیب تو آفگانه کند (مسعودسعد - ۴۳۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افگانه
تصویر افگانه
جنین که پیش از موقع سقط شود، بچۀ نارسیده، آفگانه، فگانه، اپگانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اپگانه
تصویر اپگانه
جنین که پیش از موقع سقط شود، بچۀ نارسیده، آفگانه، فگانه، افگانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عزشانه
تصویر عزشانه
گرامی است شان او. دربارۀ خداوند گفته می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بچگانه
تصویر بچگانه
مربوط به بچه ها، مانند بچه ها مثلاً سادگی بچگانه،
کنایه از احمقانه مثلاً فکرهای بچگانه
کنایه از مانند بچه ها نسنجیده مثلاً بچگانه رفتار کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوگانه
تصویر دوگانه
دوتایی، هر چیزی که مرکب از دو جزء یا دو عنصر باشد، نماز دو رکعتی، دو رکعت نماز، نماز صبح
فرهنگ فارسی عمید
(غَ)
دهی است در ناحیۀ بردستان از بلوکات دشتی که در چهار فرسخ و نیم بیشتر میانۀ شمال و مغرب دیّرقرار دارد. (از فارسنامۀ ناصری گفتار دوم ص 212)
لغت نامه دهخدا
تصویری از غمزگان
تصویر غمزگان
غمزه بسیاق فارسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غمخانه
تصویر غمخانه
خانه ای که در آن عزا بر پا باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غضبانه
تصویر غضبانه
مونث غضبان خشمناک زن مونث غضبان. زن خشمناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غازیانه
تصویر غازیانه
دلیرانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عزشانه
تصویر عزشانه
ارجمند است مقام وی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنگانه
تصویر زنگانه
پرده ایست از موسیقی قدیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روزگانه
تصویر روزگانه
مواجب و مزد و اجرت و روزینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوگانه
تصویر دوگانه
عدد دو، دو عدد، دوبدو، دو تا دو تا، دوتایی
فرهنگ لغت هوشیار
بچه نا رسیده که از شکم انسان یا حیوان بیفتد آفگانه آفکانه افگانه فگانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دزدانه
تصویر دزدانه
بطور دزدی دزدکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آفگانه
تصویر آفگانه
جنین سقط شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوگانه
تصویر دوگانه
((دُ نِ))
دو جام شراب که پیاپی خورند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیگانه
تصویر بیگانه
((نِ))
غریب، ناآشنا، خارجی، اجنبی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بچگانه
تصویر بچگانه
((بَ چِّ نِ))
مربوط یا منسوب به بچه مجازاً نسجیده، احمقانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آفگانه
تصویر آفگانه
((نِ))
بچه نارسیده، جنین که پیش از موقع از شکم زن یا حیوان ماده سقط شود، فگانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افگانه
تصویر افگانه
((اَ نِ))
بچه نارسیده، جنین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اپگانه
تصویر اپگانه
((اَ نِ))
بچه نارسیده که از شکم انسان یا حیوان بیفتد، آفگانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیگانه
تصویر بیگانه
اجنبی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بچگانه
تصویر بچگانه
Kittenishly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بیگانه
تصویر بیگانه
Alien, Estranged
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دزدانه
تصویر دزدانه
Larcenous, Larcenously
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دوگانه
تصویر دوگانه
Double
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بچگانه
تصویر بچگانه
игриво
دیکشنری فارسی به روسی