معنی بچگانه - فرهنگ فارسی معین
معنی بچگانه
- بچگانه((بَ چِّ نِ))
- مربوط یا منسوب به بچه مجازاً نسجیده، احمقانه
تصویر بچگانه
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با بچگانه
بچگانه
- بچگانه
- مربوط به بچه ها، مانند بچه ها مثلاً سادگی بچگانه،
کنایه از احمقانه مثلاً فکرهای بچگانه
کنایه از مانند بچه ها نسنجیده مثلاً بچگانه رفتار کردن
فرهنگ فارسی عمید