- غریو
- غریویدن، فریاد، خروش، بانگ بلند، بانگ و فریاد از روی خشم
برای مثال تهمتن چو بشنید گفتار دیو / برآورد چون شیر جنگی غریو (فردوسی - ۳/۲۹۶)
غریو برآوردن: بانگ و فریاد برآوردن، غریو کردن
غریو برکشیدن: بانگ و فریاد برآوردن، غریو کردن
غریو داشتن: بانگ و فریاد برآوردن، غریو کردن
غریو کردن: بانگ و فریاد برآوردن
معنی غریو - جستجوی لغت در جدول جو
- غریو
- شور و فریاد و غوغا، خروش، بانگ و ناله
- غریو ((غَ))
- فریاد، صدای غرش، صدای بم و گنگ بسیار بلند، گریه و زاری، نوایی است از موسیقی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
نام یکی از سرداران بزرگ ایرانی زمان داریوش سوم پادشاه هخامنشی در نبرد با اسکندر مقدونی
بیگانه، نا آشنا، دور، ناشناخته
پارچه سفید و نازک
جوان بی تجربه، مغرور
اهل نجف، از مردم نجف
غرق شده، فرورفته در آب
دورافتاده از وطن، ویژگی مکانی که محل زندگی شخص نیست و برای او نا آشناست، کنایه از موجب شگفتی، عجیب، در علوم ادبی در علم عروض از بحور شعر بر وزن «فاعلاتن فاعلاتن مستفعلن»، جدید، کنایه از خوب
غریب آمدن: شگفت انگیز و عجیب به نظر رسیدن
غریب آمدن: شگفت انگیز و عجیب به نظر رسیدن
نیستان، نیزار، بیشه، درخت انبوه و درهم
غرند، دختر غیر باکره که به عنوان باکره شوهر دهند
قطعۀ موسیقی که برای سه ساز یا سه نوازنده ساخته شده باشد
لای خشک، کف، گولی نادانی
بدهکار وامدار، وامخواه از واژگان دو پهلو وامدار مقروض بدهکار، جمع غرماء، وامخواه (از اضداد)، آنکه بر او مالی ادعا شود، تاوان زده، یکی از سبعه منحوسه یکی از هفت کوکب نحس
لای خشک، آب بینی در سمداران، پارگین غوکدار، مانداب در ته خنور یا تالاب
غرق شده، باب فرو شونده
دوخ (بوریا)، دوخستان، درختستان، دول آبگیر
تازه، نوا، شکوفه کویک، سرود گوی نیکو رامشگر نیکو، آب باران، نو باوه، سپید و تازه
میش
فریفته، ترساننده، خوی نیکو، پذ رفتار پایندان، زندگی خوش، نا آزموده جوان، آفرینش نیکو گور کن از جانوران به باطل امیدوار شده فریفته، پذیرفتار، جوان ناآزموده
هر چیز نادر و عجیب، غیر مانوس، دور شونده
برانگیختگی، آغالش (تحریص) چسبی، نجفی از مردم نجف منسوب به غری (محلی در کوفه)، (من باب اطلاق جز به کل) نجفی اهل نجف
جریب
بدهکار، وامدار، وام خواه، طلب کار
قرض داری که قادر به ادای قرض خود نباشد، مدیون، وام دار، بدهکار، طلبکار. از اضداد است
Bizarre, Eccentric, Freakish, Outlandish, Quirky, Uncanny
странный , эксцентричный , сверхъестественный
bizarr, exzentrisch, seltsam, abwegig, schrullig, unheimlich
дивний , ексцентричний