جدول جو
جدول جو

معنی غریو

غریو
غریویدن، فریاد، خروش، بانگ بلند، بانگ و فریاد از روی خشم برای مثال تهمتن چو بشنید گفتار دیو / برآورد چون شیر جنگی غریو (فردوسی - ۳/۲۹۶)
غریو برآوردن: بانگ و فریاد برآوردن، غریو کردن
غریو برکشیدن: بانگ و فریاد برآوردن، غریو کردن
غریو داشتن: بانگ و فریاد برآوردن، غریو کردن
غریو کردن: بانگ و فریاد برآوردن
تصویری از غریو
تصویر غریو
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با غریو

غریو

غریو
فریاد، صدای غرش، صدای بم و گنگ بسیار بلند، گریه و زاری، نوایی است از موسیقی
غریو
فرهنگ فارسی معین

غریو

غریو
افغان، بانگ، جیغ، خروش، داد، دادوبیداد، زاری، غوغا، فریاد، فغان، گریه، نعره، ولوله، همهمه، هیاهو
فرهنگ واژه مترادف متضاد

آریو

آریو
نام یکی از سرداران بزرگ ایرانی زمان داریوش سوم پادشاه هخامنشی در نبرد با اسکندر مقدونی
آریو
فرهنگ نامهای ایرانی