جدول جو
جدول جو

معنی غرید

غرید
غرند، دختر غیر باکره که به عنوان باکره شوهر دهند
تصویری از غرید
تصویر غرید
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با غرید

غرید

غرید
مرغ یا انسان بلندآواز وخوش آواز. غَرید. (از تاج العروس) ، غصن غرید، شاخۀ تر و تازه. ناعم. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

غرید

غرید
مرغ بلند و خوش آواز. (منتهی الارب) (آنندراج). مرغ یا انسان بلندآواز و خوش آواز. (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا

غرید

غرید
مرغ یا انسان بلندآواز و خوش آواز. (از تاج العروس). غِرْیَد. (تاج العروس)
لغت نامه دهخدا

غرید

غرید
دختری را گویند که به شرط دوشیزگی به شوهر دهند و نباشد. (برهان قاطع). دختری که چون به شوهر دهند دوشیزه نباشد و به شرط دوشیزگی نگاه کرده باشند. (فرهنگ رشیدی). غیر باکره. نادوشیزه (عروس) :
نرم نرمک چو عروسی که غرید آمده بود
باز آنسوی برندش که ازین سو بازآی.
ابوالعباس (از جهانگیری) (از رشیدی).
دختر افکار من در مدح شاه
هست عذرا نیست بی شبهت غرید.
شمسی فخری (از آنندراج) (از جهانگیری) (از انجمن آرا).
در فرهنگ در شعر ابوالعباس غرود خوانده. (از فرهنگ رشیدی) (از آنندراج). و صاحب برهان این لغت را به صورت غربد بر وزن فرقد نیز آورده ولی خطاست. (از آنندراج) (انجمن آرا). در ادات نیز چنین است. در فرهنگ اسدی غرید نیامده و به جای آن غرند آمده است و غرند صحیح است چه اسدی آن را در کلمات مختوم به دال مهمل آورده است و اگرغرید بود صحیح بود آن را در باب ذال معجمه می آورد. چه در غرید حرف آخر بنا بر قاعده ذال است
لغت نامه دهخدا