جدول جو
جدول جو

معنی غرنبیده - جستجوی لغت در جدول جو

غرنبیده
آواز در گلو پیچیده، آواز مهیب برآورده، فریاد و غوغا کرده
تصویری از غرنبیده
تصویر غرنبیده
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غرنبنده
تصویر غرنبنده
کسی یا چیزی که صدای مهیب درآورد
فرهنگ فارسی عمید
آواز در گلو پیچیدن، آوازی مهیب دادن غریدن، فریاد و غوغا کردن، غرغر کردن غرولند کردن ژکیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرنبنده
تصویر غرنبنده
کسی یا چیزی که بغرنبد بانگ مهیب کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرنبیدن
تصویر غرنبیدن
((غُ رُ دَ))
بانگ و خروش برآوردن، غوغا کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غرنبیدن
تصویر غرنبیدن
بانگ و خروش برآوردن، صدای درشت و کلفت درآوردن، فریاد و غوغا کردن، برای مثال لشکر شادبهر درجنبید / نای رویین و کوس بغرنبید (عنصری - ۳۶۶)
فرهنگ فارسی عمید
سخت درهم کشیده و کوفته، چین بهم رسانیده بر چین و شکن، درشت گردیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرنگیدن
تصویر غرنگیدن
غرنگ کردن، ناله برآوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترنجیده
تصویر ترنجیده
درهم کشیده، فشرده، افسرده، برای مثال جان ترنجیده و شکسته دلم / گویی از غم همی فروگسلم (رودکی - ۵۴۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غراشیده
تصویر غراشیده
خشمگین، عصبانی، خشمناک، برآشفته، غضبناک، غضب، غضب آلود، ارغند، ارغنده، شرزه، دژ آلود، ژیان، خشمن، خشمگن، آرغده، آلغده، غرمنده، ساخط، غضبان، غضوب، برای مثال چنان شد غراشیده از کینه اش / که آتش زبانه زد از سینه اش (آغاجی - شاعران بی دیوان - ۱۹۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غراشیده
تصویر غراشیده
خراشیده، قهر آلود غضب ناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرنگیدن
تصویر غرنگیدن
غرنگ کردن، غریویدن غریو بر آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
آواز در گلو پیچیدن، آوازی مهیب دادن غریدن، فریاد و غوغا کردن، غرغر کردن غرولند کردن ژکیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهنبیده
تصویر نهنبیده
نهان کرده پنهان ساخته: (بر چشمه تختی و مردی بر وی بمرده بچادر نهنبیده روی)، دفینه، سخن پنهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترنجیده
تصویر ترنجیده
((تَ رَ دِ))
سخت درهم کشیده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غراشیده
تصویر غراشیده
((غَ دِ))
خراشیده، خشمگین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غرنگیدن
تصویر غرنگیدن
((غَ رَ دَ))
ناله کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نهنبیده
تصویر نهنبیده
((نِ هَ دِ))
پنهان، پوشیده، مخفی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نهنبیده
تصویر نهنبیده
پوشیده و پنهان شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رنجیده
تصویر رنجیده
معذب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از روبیده
تصویر روبیده
جاروب شده روفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رنجیده
تصویر رنجیده
آزرده دلتنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جنبیده
تصویر جنبیده
(جنبیدن) حرکت کرده تکان خوردن، لرزیده، مضطرب شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنبیده
تصویر تنبیده
جنبیده لرزیده، بنایی که سقف و دیوار های آن فرو ریخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنبیده
تصویر سنبیده
سوراخ شده سفته، کاویده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جنبیده
تصویر جنبیده
تکان خورده، حرکت کرده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنبیده
تصویر تنبیده
بنایی که سقف و دیوارهای آن بر روی هم فروریخته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غربیله
تصویر غربیله
حرکاتی که در حالت رقص به قسمت های تحتانی بدن داده می شود، قر کمر، رقص کمر
غربیله کردن: حرکت دادن قسمت های تحتانی بدن در حالت رقص، قر کمر دادن
فرهنگ فارسی عمید
زاغگونگان تیره ای از گزافندگان (غلات شیعه) که باور دارند محمد صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام چون دو زاغ همانند یکدیگرند از غرابی در فارسی نان بادامی قسمی نان قندی که از آرد بادام سازند غرابی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرشیده
تصویر غرشیده
خشمناک شده خشم آلود
فرهنگ لغت هوشیار
گربیله غر پارسی است حرکت پیاپی قسمت تحتانی بدن مثل حرکت غربیل (غربال)، نوعی قر کون و کچول. یا قرو غربیله. قر دادن به کمر ادا و اطوار، حرکات و سکنات زنان در وقت آرمیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غنویده
تصویر غنویده
خفته، آسوده آرمیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنبیده
تصویر گنبیده
جنبیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنبیده
تصویر تنبیده
جنبیده، لرزیده، بنایی که سقف و دیوارهای آن فروریخته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رنجیده
تصویر رنجیده
((رَ دِ یا دَ))
آرزده، دلتنگ
فرهنگ فارسی معین