خشمگین و قهرآلود. غرمنده. (برهان قاطع). ظاهراً مصحف غژمیده. (حواشی برهان قاطع چ معین). غضبناک و خشمگین. غرمان. (فرهنگ رشیدی) (آنندراج) (انجمن آرا). رجوع به غرمان و غرمنده شود: نفس تو اژدهاست غرمیده نیک و بد هرچه یافته چیده. استاد لطیفی (از فرهنگ شعوری)
خشمگین و قهرآلود. غرمنده. (برهان قاطع). ظاهراً مصحف غژمیده. (حواشی برهان قاطع چ معین). غضبناک و خشمگین. غرمان. (فرهنگ رشیدی) (آنندراج) (انجمن آرا). رجوع به غرمان و غرمنده شود: نفس تو اژدهاست غرمیده نیک و بد هرچه یافته چیده. استاد لطیفی (از فرهنگ شعوری)
شاید از لولی یا لوری ومان به معنی جای و خانه، لولمان. قریه ای به گیلان نزدیک آستانۀ سیدجلال الدین اشرف، کنار راه رشت به لاهیجان و میان رشت آباد و کوچصفهان در 575هزارگزی تهران
شاید از لولی یا لوری ومان به معنی جای و خانه، لولمان. قریه ای به گیلان نزدیک آستانۀ سیدجلال الدین اشرف، کنار راه رشت به لاهیجان و میان رشت آباد و کوچصفهان در 575هزارگزی تهران