جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با غرمیدن

غرمیدن

غرمیدن
خشمناک شدن. (آنندراج). خشمناک و کینه ور شدن. ظاهراً مصحف غژمیدن است. (حواشی برهان قاطع چ معین) ، ستیزه نمودن، دشنام دادن، غریدن و لندیدن، جنبانیدن بچه در گهواره. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

آرمیدن

آرمیدن
آرام گرفتن، آرام شدن، آسودن، آسوده شدن، آرامش یافتن، خوابیدن، کم شدن، از جوش و خروش افتادن، آزاد شدن، رهایی یافتن
آرمیدن
فرهنگ فارسی عمید

ارمیدن

ارمیدن
آرمیدن، آرام گرفتن، آرام شدن، آسودن، آسوده شدن، آرامش یافتن، خوابیدن، کم شدن، از جوش و خروش افتادن، آزاد شدن، رهایی یافتن
ارمیدن
فرهنگ فارسی عمید

غرمبیدن

غرمبیدن
آواز در گلو پیچیدن، آوازی مهیب دادن غریدن، فریاد و غوغا کردن، غرغر کردن غرولند کردن ژکیدن
فرهنگ لغت هوشیار

آرمیدن

آرمیدن
خفتن، استراحت کردن، قرار یافتن، آرام شدن، صبر کردن، آرامیدن
آرمیدن
فرهنگ فارسی معین