جدول جو
جدول جو

معنی غرمنده - جستجوی لغت در جدول جو

غرمنده
خشمگین، عصبانی، خشمناک، برآشفته، غضبناک، غضب، غضب آلود، ارغند، ارغنده، شرزه، دژ آلود، ژیان، خشمن، خشمگن، آرغده، آلغده، ساخط، غراشیده، غضبان، غضوب
تصویری از غرمنده
تصویر غرمنده
فرهنگ فارسی عمید
غرمنده
قهرآلود و خشمناک
تصویری از غرمنده
تصویر غرمنده
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از درمنده
تصویر درمنده
بیچاره، بینوا، عاجز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آرمنده
تصویر آرمنده
آنکه آرمیده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرمنده
تصویر شرمنده
خجل، صاحب شرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درمنده
تصویر درمنده
بیچاره، ناتوان، عاجز، برای مثال بفرمود صاحب نظر بنده را / که خشنود کن مرد درمنده را (سعدی۱ - ۸۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارمنده
تصویر ارمنده
((اَ مَ دِ))
ارمند، آرام گیرنده، آرمنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شرمنده
تصویر شرمنده
((شَ مَ دِ))
خجل، شرمسار، شرمگین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارمنده
تصویر ارمنده
آرام گیرنده، برای مثال گه ارمنده ای و گه ارغنده ای / گه آشفته ای و گه آهسته ای (رودکی - ۵۲۹)، چه باید که ارمنده گیتی چنین / پرآشوب گردد ز درد و ز کین (فردوسی۲ - ۲۸۳۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شرمنده
تصویر شرمنده
خجل، شرمسار، شرمگین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شرمنده
تصویر شرمنده
Ashamed, Embarrassed
دیکشنری فارسی به انگلیسی
стыдливый , смущённый
دیکشنری فارسی به روسی
сором'язливий , збентежений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
羞愧的 , 尴尬的
دیکشنری فارسی به چینی
शर्मिंदा , शर्मिंदा
دیکشنری فارسی به هندی
خجولٌ , محرجٌ
دیکشنری فارسی به عربی
부끄러운 , 창피한
دیکشنری فارسی به کره ای
อาย , อับอาย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از رمنده
تصویر رمنده
آنکه رم کند کسی که بترسد و بگریزد، آنکه به سبب نفرت احتراز کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غمنده
تصویر غمنده
غمناک، غمگین، اندوهگین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رمنده
تصویر رمنده
آنکه می ترسد و می گریزد، رم کننده
فرهنگ فارسی عمید