- غرش
- خشم، غضب، تندی، تندخویی، غرس
معنی غرش - جستجوی لغت در جدول جو
- غرش
- فریاد سهمناک، صدای مهیب، بانگ جانوران درنده، غرّشت، غرّه، ژغند، زغند
غرش کردن: به غرش درآمدن، غریدن، بانگ مهیب برآوردن
به غرش درآمدن: غریدن، بانگ مهیب برآوردن
- غرش
- خشم و قهر و غضب
- غرش ((غُ رِّ))
- صدای مهیب، فریاد ترسناک
- غرش
- Huffiness
- غرش
- рычание , тяжёлое дыхание
- غرش
- brüllend, Schnaufen
- غرش
- ричання , тяжке дихання
- غرش
- ryk, sapiący oddech
- غرش
- bramido, ofegação
- غرش
- bramido, resoplido
- غرش
- braillement, halètement
- غرش
- ruggito, ansimare
- غرش
- brullen, hijgen
- غرش
- गर्जना , फुफकार
- غرش
- menggeram, terengah-engah
- غرش
- جهيرٌ , تنفّسٌ حادٌّ
- غرش
- 으르렁거리는 , 헐떡임
- غرش
- שאגה , נשימות קצרות
- غرش
- 咆哮的 , 喘气
- غرش
- 鳴き声 , 息切れ
- غرش
- bağıran, hırıltı
- غرش
- nguruma, kupumua
- غرش
- คำราม , การหอบ
- غرش
- গর্জন , হাঁপানো
- غرش
- غرغرہ , ہانپنا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
غرّش، فریاد سهمناک، صدای مهیب، بانگ جانوران درنده، غرّه، ژغند، زغند، برای مثال غرشت پلنگ دولت تو / بر شیردلان دریده خفتان (خاقانی - ۳۴۸ حاشیه)
آواز کردن با مهابت، آواز مهیب. یابه غرش در آمدن، غرش کردن غریدن، غضبناک شدن
غریدن، بانگ مهیب برآوردن
چادرنشینانی که در سال چند بار کوچ می کنند و کارشان نوازندگی، خوانندگی، فال بینی و ساختن و فروختن بعضی آلات آهنی است، غربتی، کولی، غربال بند
خشمناک شده خشم آلود
خشمناک شدن غضب کردن
گروهی از نژادی خاص که در ممالک و نواحی مختلف حرکت کنند و خانه و مسکن ندارند و آداب و عادات مخصوص دارند و در باب اصل و منشا آنان اختلاف است غربال بند کولی غربتی، لوند، دشنامی است که به مزاح دختران را دهند
گروهی از نژادی خاص که در ممالک و نواحی مختلف حرکت کنند و خانه و مسکن ندارند و آداب و عادات مخصوص دارند و در باب اصل و منشا آنان اختلاف است غربال بند کولی غربتی، لوند، دشنامی است که به مزاح دختران را دهند
آواز مهیب بر آوردن غریدن