جدول جو
جدول جو

معنی غرش

غرش
(غَ)
خراش. (برهان قاطع). غرس. (برهان قاطع) ، خراشیده. (فرهنگ شعوری). و ظاهراً بر اساس نیست، خشم و قهر و غضب. غرس. غرس. (برهان قاطع). غرس. (فرهنگ اسدی). غرّش. (برهان قاطع) :
گر نه بدبختمی مرا که فکند
به یکی جاف جاف زودغرش.
رودکی.
، نوائی است از موسیقی
لغت نامه دهخدا