جدول جو
جدول جو

معنی غربد - جستجوی لغت در جدول جو

غربد(غَ بَ)
دختری را گویند که چون به شوهر دهندش، ظاهر شود که بکارت ندارد. (برهان قاطع) (آنندراج). مصحف غرند = غرید است. غرود. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). رجوع به غرند شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فربد
تصویر فربد
(پسرانه)
راست، مناعت، بزرگی، دارای شکوه و جلال، باشکوه، شکوهمند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تربد
تصویر تربد
گیاهی پایا، با ساقۀ پیچنده و برگ هایی شبیه برگ لوبیا و گل های آبی رنگ. ریشۀ آن به درازی ده سانتی متر و به رنگ خاکستری یا قهوه ای و مغزش سفید است. در معالجۀ رماتیسم و بیماری های کلیه نافع است. در هند، مالزی، سیلان و بعضی جزایر اقیانوسیه می روید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هربد
تصویر هربد
هیربد، موبدانی که علاوه بر موبدی سمت استادی و آموزگاری هم داشته اند، معلم علوم دینی زردشتی، قاضی زردشتی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غربت
تصویر غربت
دور شدن، دور شدن از شهر خود، دوری از وطن، جای دور از خانمان که وطن شخص نباشد، برای مثال درشتی کند بر غریبان کسی / که نابوده باشد به غربت بسی (سعدی - ۱۲۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غرند
تصویر غرند
دختر غیر باکره که به عنوان باکره شوهر دهند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غرید
تصویر غرید
غرند، دختر غیر باکره که به عنوان باکره شوهر دهند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غربا
تصویر غربا
غریب ها، دورافتادگان از وطن، ویژگی مکانهایی که محل زندگی شخص نیست و برای او نا آشناست، کنایه از موجب شگفتی ها، عجیب ها، جدیدها، کنایه از خوب ها، جمع واژۀ غریب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غربی
تصویر غربی
مقابل شرقی، مربوط به غرب، قرارگرفته در غرب، تهیه شده در غرب، از مردم غرب مثلاً غربی ها آمده بودند به کشورمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غربت
تصویر غربت
دور شدن، غریب شدن، جدائی از وطن و دوری از خانمان
فرهنگ لغت هوشیار
استاد آموزگار، شاگرد آموزنده، پیشوای دینی موبد موبدان، رئیس آتشگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرند
تصویر غرند
زنی که به عنوان دوشیزه به شوهر دهند و دوشیزه نباشد
فرهنگ لغت هوشیار
از سوی خاور از سوی خور بران اسم) غریب دوران از یار و دیار، مسافران، بیگانگان. از سوی غرب (مغرب) حد غربی مقابل شرقا: فرصت غنیمت شمرده شرقا و غربا طمع در ممالک عجم کردند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرقد
تصویر غرقد
گیاه دیو خار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غربه
تصویر غربه
دوری آوارگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غربی
تصویر غربی
مقابل شرقی، مغربی، منسوب به غرب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اربد
تصویر اربد
مار زنگوله دار، شیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تربد
تصویر تربد
روی ترش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عربد
تصویر عربد
سخت بسیار، مار نر، خوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غراد
تصویر غراد
از ریشه پارسی نیکده ساز نیکده خانه نایی غرد ساز سماروغ سماروغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرند
تصویر غرند
((غَ رَ))
دختری که در شب زفاف معلوم شود که باکره نیست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غربی
تصویر غربی
((غَ))
منسوب به غرب، از مردم شمال آفریقا، مراکشی. در اصطلاح مورخان عهد مغول به خراسان و مازندران و عراق و آذربایجان و موصل و گرجستان و روم شرقی اطلاق می شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غربت
تصویر غربت
((غُ بَ))
دور شدن، دور شدن از شهر و دیار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غربا
تصویر غربا
((غُ رَ))
جمع غریب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هربد
تصویر هربد
((هِ بَ))
پیشوای دین زرتشتی، خدمتکار آتشکده، قاضی و مفتی زرتشتی، هیربد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غربت
تصویر غربت
ناشناختگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از غربی
تصویر غربی
West, Western
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از غربی
تصویر غربی
occidental
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از غربی
تصویر غربی
западный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از غربی
تصویر غربی
westlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از غربی
تصویر غربی
західний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از غربی
تصویر غربی
zachodni
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از غربی
تصویر غربی
ocidental
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از غربی
تصویر غربی
occidental
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از غربی
تصویر غربی
occidentale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی