جدول جو
جدول جو

معنی غربا

غربا
غریب ها، دورافتادگان از وطن، ویژگی مکانهایی که محل زندگی شخص نیست و برای او نا آشناست، کنایه از موجب شگفتی ها، عجیب ها، جدیدها، کنایه از خوب ها، جمع واژۀ غریب
تصویری از غربا
تصویر غربا
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با غربا

غربا

غربا
از سوی خاور از سوی خور بران اسم) غریب دوران از یار و دیار، مسافران، بیگانگان. از سوی غرب (مغرب) حد غربی مقابل شرقا: فرصت غنیمت شمرده شرقا و غربا طمع در ممالک عجم کردند
فرهنگ لغت هوشیار

غربا

غربا
غرباء. غریبان. رجوع به غرباء شود: قیمت عدل بر آن نهند، و رقم برزنند و به غربا فروشند... و غربا بیامدندی و همچنان دربسته بخریدندی...و غربا تجارت کازرون در باقی نهادند. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 146). و رعایت حقوق غربا از مراسم اهل دیانت و خداوندان فتوت است. (سندبادنامه ص 167). کهف الفقرا ملاذ الغربا. (گلستان سعدی). رجوع به غرباء شود
لغت نامه دهخدا

غوربا

غوربا
آشی که در آن غوره یا آب غوره ریخته باشند، آش غوره، غورِه با، غوروا
غوربا
فرهنگ فارسی عمید

غربت

غربت
دور شدن، دور شدن از شهر خود، دوری از وطن، جای دور از خانمان که وطن شخص نباشد، برای مِثال درشتی کند بر غریبان کسی / که نابوده باشد به غربت بسی (سعدی - ۱۲۵)
غربت
فرهنگ فارسی عمید

غلبا

غلبا
باغ پردرخت، باغی که درختانش درهم و انبوه باشد، پشتۀ بزرگ و بلند، قبیلۀ بزرگ و گرامی
غلبا
فرهنگ فارسی عمید