- غداری
- غدار بودن، بی وفایی، حیله گری
معنی غداری - جستجوی لغت در جدول جو
- غداری
- در تازی نیامده فریبکاری بیوفایی، مکاری حیله گری
- غداری ((غَ دُ))
- بی وفایی، حیله گری
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
منسوب به اداره وابسته به اداره: کارهای اداری، عضو اداره آنکه در اداره کار میکند کارمند اداره یا امور اداری. قسمتی از امور عمومی است که مربوط به اداره نمودن افراد مردم و اجرا روز مره قوانین است و نشانه آن ارتباط دایم ماء موران دولت با مردم می باشد
اوارى
دو شاخ جانوران، آهیانه
شب تار، ابر سیاه، موی سیاه
موهای بافته شده، جمع غدیر، آبگیرها
مربوط به اداره مثلاً میز اداری، کارمند اداره، ویژگی کاری که در اداره انجام می شود مثلاً جریان اداری
مؤنث واژۀ غدار، بسیار غدر کننده، بی وفا، خائن، حیله گر، فریب کار
اندوه رنج، گرتی گرته ای منسوب به غبار، گرد آلوده غبارآلوده، اندوه رنج، خطی خفی در غایت نازکی و باریکی که به چشم عادی بزحمت دیده شود
جمع غدیره گیسوان بافته، جمع غدیر آبگیرها آبدانها: غدایر آب که آن را گول خوانند در پیش آن بنات السما بسیار در آنجا جمع شدی، جمع غدیره، گیسوان بافته
نو جوان برنای نرم اندام جوان شاداب
پر کلاغی از رنگ ها
پارسی تازی گشته غداره ششلول (واژه ای غداره در پارسی ریشه سنسکریت دارد و برابر است با تیر پیکان که به گونه بیل ساخته میشده است و سپس به گونه ای از دشنه پهن نیز غداره گفته شده واژه خویشاوند آن غدر و غدرک یا گدرک است) مونث غدار پیمان شکن زن، فریبکار زن پس مانده باز مانده
عمل غفار آمرزگاری
حالت و کیفیت غمدار
ابر تنک
فقربی چیزی تهی دستی: سیدمیران مرد بی نزاکت وبددلی میدانستش که باهمه نداری دماغش بالابود
مأخوذ از «کتاره» هندی، سلاحی شبیه به شمشیر اما پهن و راست، پیکان پهن، پیکان نیزه، غدره، غدرک
منسوب به غبار. گردآلود، غبار آلوده، مجازاً، اندوه، رنج، خطی خفی در غایت نازکی و باریکی که به چشم عادی به زحمت دیده شود
غفار بودن
Administrative, Bureaucratic, Administratively
административный , административно , бюрократический
administrativ, bürokratisch
адміністративний , адміністративно , бюрократичний
administracyjny, administracyjnie, biurokratyczny
行政的 , 行政地 , 官僚的
administrativo, administrativamente, burocrático
amministrativo, amministrativamente, burocratico
administrativo, administrativamente, burocrático